قرارداد هوشمند چیست؟ ساختار، مزایا و معایب پلتفرم قرارداد هوشمند در بلاکچین
به زبان ساده، قرارداد هوشمند پروتکلی برای تنظیم قراردادها است که با استفاده از اطلاعات مربوط به شرایط قرار داد، تمامی اقدامات پیشبینی شده در آن را به صورت خودکار انجام میدهد. این نوع از قراردادها، پلتفرم دقیقا به چه معناست؟ اجازه انجام تراکنشهای معتبر را بدون دخالت اشخاص ثالث فراهم میکنند و در واقع پروتکلی کامپیوتری هستند که برای تسهیل، تأیید و یا اجرای یک مذاکره به صورت دیجیتالی در نظر گرفته شدهاند. علاوه بر این، تراکنشها در این روند قابل ردیابی و برگشتناپذیر هستند.
هدف قرارداد هوشمند (Smart Contract) چیست؟
تصور کنید نیاز دارید خانهای را بفروشید. این کار بسیار زمانبر و نیازمند دوندگی است و مستلزم مستندات کافی، ارتباطات و همچنین سطح بالایی از ریسکهای مختلف است. به همین دلیل است که اکثریت فروشندگان خانه تصمیم میگیرند یک نمایندهی املاک پیدا کنند، تا او تمام کارهای دفتری و بازاریابی را به عهده بگیرد و به عنوان واسطه تا زمان بسته شدن قرارداد بر روند کار نظارت داشته باشد. در انتها نیز پس از بستن یک قرارداد موفق، نمایندگان فروشنده و خریدار درصدی از قیمت فروش را به عنوان کمیسیون دریافت میکنند. این میزان پول، یک ضرر مالی قابل توجه برای فروشنده به حساب میآید. با وجود شرایطی از این دست، قراردادهای هوشمند میتوانند بسیار کارآمدتر عمل کنند و منجر به انقلابی در صنعت شوند. شاید مهمتر از همه، بتوانند مسألهی «اعتماد» را حل کنند.
روند قراردادهای هوشمند به این شکل است که مالکیت خانه تنها در صورت ارسال پول توافقشده در سیستم، به خریدار منتقل خواهد شد. به این معنا که هم پول و هم حق مالکیت در این سیستم ذخیره میشود و دقیقاً در یک زمان به طرفین قرارداد ارائه میگردد. علاوه بر این، این تراکنش توسط صدها نفر دیگر نیز مشاهده و تأیید میشود، در نتیجه تحویل بیعیب و نقص آن نیز تضمین شده است. از آنجایی که دیگر مسألهی «اعتماد» بین طرفین مطرح نیست، دیگر نیازی به واسطه هم نیست. تمام کارهایی که یک نمایندهی املاک انجام میدهد را میتوان از قبل در یک قرارداد هوشمند برنامهریزی کرد، و هر دو طرف قرارداد نیز مبلغ قابلتوجهی را صرفهجویی خواهند کرد.
ایده قرارداد هوشمند از کجا میآید؟
این ایده ابتدا در سال ۱۹۹۴ توسط «نیک زابو» (Nick Szabo)، متخصص رایانه و رمزنگاری مطرح شد. او اصول اصلی کار را تعریف کرد، اما در آن زمان محیط مناسبی برای تحقق ایدهاش وجود نداشت. از زمان ظهور فناوری بلاک چین، تغییرات زیادی شکل گرفت و بیت کوین، پایه و اساس قرارداد هوشمند را بر بستر بلاک چین ایجاد کرد. اما با این حال، ابزارهای آن نمیتوانستند پاسخگوی تمام این نیازها باشند. پس از آن با ظهور اتریوم، قراردادهای هوشمند برای عموم به اجرا درآمد و محرک انجام معاملات بیشتری شد.
قراردادهای هوشمند چگونه کار میکنند؟
قاعدهی کلی آن را میتوان با نحوهی کار دستگاههای فروش توضیح داد. این دستگاهها فقط دستورالعملهایی که به آنها داده میشود، را به طور خودکار اجرا میکنند. شما باید به مقدار مورد نیاز کریپتوکارنسی وارد قرارداد هوشمند کنید، و سپس حق مالکیت خانه و سایر مجوزهای لازم را در حساب خود دریافت کنید. در ابتدای کار، داراییها و شرایط قرارداد کدگذاری میشوند، و بر روی بلاک یک بلاک چین قرار داده میشوند. این قرارداد چندین بار بین نودهای پلتفرم توزیع و کپی میشود، و پس از اجرای آن، قرارداد مطابق با شرایط تعیین شده انجام میگردد. علاوه بر این، این برنامه به طور خودکار اجرای تعهدات را نیز بررسی میکند.
برای ایجاد یک قرارداد هوشمند به چه نیاز داریم؟
این برنامه باید به کالا و خدمات تحت قرارداد برای قفل کردن و باز کردن خودکار آنها دسترسی داشته باشد.
همهی شرکتکنندگان با امضای قرارداد از طریق کلیدهای خصوصی خود، توافقنامه را آغاز میکنند.
شرایط قرارداد هوشمند، به شکل یک رشتهی دقیق از عملیات تعریف میشود و همه شرکتکنندگان باید این شرایط را امضا کنند.
قرارداد هوشمند بر روی بلاک چین پلتفرم قرار میگیرد و بین نودهای این پلتفرم نیز توزیع میشود.
کاربرد قرارداد هوشمند در دنیای واقعی
قراردادهای هوشمند میتوانند در زمینههای مختلف به کار برده شوند، برای مثال:
نتایج رأیگیری را میتوان بر روی بلاک چین قرار داد و بین نودهای شبکه توزیع کرد. همهی این دادهها به صورت رمزگذاری شده و ناشناس هستند؛ در نتیجه امکان هرگونه دستکاری نیز از بین میرود.
به طور کلی زنجیرهی تأمین، بخشها و لینکهای مختلفی را در بر میگیرد. هر لینک باید تأییدیهی خود را از بخش قبلی دریافت کند تا مفاد قرارداد همکاریش قابل اجرا شود. این کار بسیار زمانبر است و با اعمال قرارداد هوشمند میتوان در این زمان صرفهجویی کرد. بنابراین هر یک از شرکتکنندگان میتوانند پیشرفت کار را مشاهده کنند و کار خود را بهموقع انجام پلتفرم دقیقا به چه معناست؟ دهند. قراردادهای هوشمند، با ایجاد شفافیت در شرایط قرارداد، جلوگیری از کلاهبرداری را تضمین میکنند و علاوه بر آن با ادغام اینترنت اشیا (IoT) نیز میتوان امکان ردیابی محمولهها را نیز فراهم کرد. از کاربردهای دیگر قراردادهای هوشمند میتوان به حوزههایی نظیر مدیریت، سیستم بانکی، بیمه، املاک و موارد دیگر اشاره کرد.
مزایای استفاده از قرارداد هوشمند چیست؟
قراردادهای هوشمند از تمامی مزایای فناوری بلاک چین استفاده میکنند، مانند:
قراردادهای هوشمند رمزگذاری شدهاند و بین نودها در شبکه توزیع میشوند. این موضوع تضمین میکند که بدون اجازهی شما، دادهها نه از بین میروند و نه تغییر میکنند.
اکثر فرآیندها به صورت خودکار انجام میشوند و در نتیجه بیشتر واسطهها در این میان از بین میروند.
امروزه طیف گستردهای از انواع مختلف قراردادهای هوشمند وجود دارند. شما میتوانید یکی از آنها را انتخاب کنید و با توجه به نیاز خود آن را تغییر دهید.
قراردادهای هوشمند، نیاز به واسطه را از بین میبرد و در اصل کنترل کامل توافقنامه را به شما میدهد.
هیچ کس نمیتواند اسناد شما را بدزدد و یا گم کند، زیرا آنها رمزگذاری شده و به طور ایمن در یک دفتر کل عمومی ذخیره شدهاند. علاوه بر این، لازم نیست به افرادی که با آنها سر و کار دارید اعتماد کنید، یا انتظار داشته باشید که آنها نیز به شما اعتماد کنند، زیرا سیستم قراردادهای هوشمند مشکل «اعتماد» را به راحتی حل کرده است.
به لطف قراردادهای هوشمند دیگر نیازی به دفترخانههای رسمی، مشاوران، نمایندگان املاک و بسیاری از واسطههای دیگر نیست و با تمدید قرارداد، بسیاری از هزینههای مربوط به خدمات آنها نیز حذف میشود.
با استفاده از قراردادهای هوشمند، در وقتتان هم صرفهجویی میکنید، و دیگر نیازی به ثبت انبوهی از اسناد کاغذی، ارسال یا انتقال آنها به مکانهای خاص ندارید.
معایب قرارداد هوشمند
جدا از نکات مثبت ذکر شده، قراردادهای هوشمند هم مانند بسیاری دیگر از پروژههای جدید بیعیب و نقص نیستند. برخی از این کاستیها عبارتند از:
این کدها توسط افراد نوشته میشوند و در نتیجه این امکان وجود دارد که اشتباهی رخ دهد. اگر هم قرارداد هوشمند با وجود این اشتباهات در بلاک چین ثبت شود، دیگر نمیتوان آن را تغییر داد. برای مثال، خطایی در برنامهنویسی الگوریتم یک شرکت باعث شد تا هکرها از این اشتباه سوءاستفاده، و حدود ۶۰ میلیون دلار را سرقت کنند.
در حال حاضر، قراردادهای هوشمند توسط هیچ دولتی تنظیم نمیشوند. بنابراین اگر نهادهای دولتی تصمیم بگیرند چارچوبی قانونی برای قراردادهای هوشمند ایجاد کنند، این مسأله مشکلساز خواهد شد.
قراردادهای هوشمند بدون برنامهنویسی قابل انجام نیستند. بنابراین وجود یک برنامهنویس باتجربه، و پذیرش فناوری بلاک چین در ساختار داخلی شرکت برای اجرای یک قرارداد هوشمند ضروری است.
کدام بلاک چین ها میتوانند قراردادهای هوشمند را پردازش کنند؟
- بیت کوین: بلاک چین بیت کوین برای پردازش معاملات بیت کوین گزینهای بسیار عالی است؛ اما قابلیتهای کمی برای پردازش اسناد دارد.
- زنجیرههای جانبی (Side Chains): این نام دیگر بلاکچینهایی است که در مجاورت بیت کوین فعالیت میکنند و فضای بیشتری را برای پردازش قراردادها فراهم میکنند.
- «ام ایکس تی» (NXT): NXT یک پلتفرم بلاک چین عمومی است که گلچین محدودی از الگوها برای قراردادهای هوشمند است. شما باید از آنچه در اختیارتان گذاشته میشود استفاده کنید؛ به عبارت دیگه منبعباز نیست و در آن قادر به کدنویسی نیستید.
- اتریوم: اتریوم یک پلتفرم عمومی بلاک چین بوده و برای رمزگذاری و پردازش قراردادهای هوشمند بسیار پیشرفته است. میتوانید در آن به راحتی کد دلخواه خود را بارگذاری کنید، اما باید برای انجام این کار توکنهای «ETH» پرداخت نمایید.
نتیجهگیری
استفاده از امتیازات قراردادهای هوشمند تنها محدود به توافقنامههای کوچک نیست، بلکه دولتها و شرکتهای بزرگ نیز میتوانند از مزایای بسیار آنها بهرهمند شوند. این نوع از قراردادها به معاملهگران و خریداران، این امکان را میدهند تا خرید خود را در زنجیرهی تأمین ردیابی کنند، که این خود باعث افزایش اعتماد در چرخهی کار خواهد شد. علاوه بر این، قراردادهای هوشمند با از بین بردن نیاز به واسطهها، موجب صرفهجویی در هزینهها و زمان میشوند، و با خودکارسازی روند انجام کار، معاملات را سادهتر میکنند.
مهاجرت پلتفرم های NFT به لایه دوم اتریوم
همزمان با معرفی پیاپی پلتفرم های لایه دومی رمزارزها برای حل مشکل ترافیک و کندی لایه اول اتریوم و دیگر بلاکچینها، بحثها برای راهکار مشابهی برای NFTها هم بالا گرفت. پلتفرم NFTها ساختار متفاوتی از رمزارزها دارند اما روی همان بلاکچین لایه اول فعالیت می کنند. نقطه ی اوج این بحث ها زمانی بود که خالق اتریوم یعنی ویتالیک بوترین در توئیتی به ارائه ی پیشنهادات خودش در باره ی مهاجرت NFTها به اکوسیستم لایه دوم پرداخت و آن را ضروری خواند. او گفته بود: ما باید NFT را به اکوسیستم لایه دوم انتقال دهیم تا هزینه ها کاهش یابند. اگرچه برای اینکه این کار به درستی انجام شود به استانداردهای انتقال بین رولآپی محکمی احتیاج داریم تا این اکوسیستم بتواند از قفل شدن در یک لایه ی دوم خاص اجتناب کند.
اکوسیستم NFT به سرعت در حال توسعه است و به بخش مهمی از مصرفکنندگان کارمزد زنجیره ی اتریوم تبدیل شده است. این اکوسیستم ویژگی های خاصی دارد مثل جوانی و تازگی و درست به همین دلیل، دچار فقدان و کمبود نسبی پایه های مورد نیاز یک اکوسیستم است. همین طور به علت ذات غیر مالی بیشتر NFTها و به دلیل کارمزدهای بالای آن، باعث شده تا چگونگی انتقال NFTها به شبکه ی لایه دوم محوریت اصلی را بین فعالین داشته باشد.
ساده ترین اما نه بهترین
ساده ترین راهی که به ذهن می رسد این است که NFT را به یک پلتفرم رولآپ مثل آربیتروم مهاجرت دهیم. آربیتروم همین الان هم برای استقرار قراردادهای عمومی در دسترس است. اما این کار معایبی دارد:
- همه ی پلتفرمهای اصلی از نوع رولآپ که از EVM (ماشین مجازی اتریوم) پشتیبانی می کنند دارای درهای پشتی و روش مرتب سازی متمرکز هستند. از این رو واگذاری کل اکوسیستم به یک رولآپ خاص خطرناک است و هنوز معلوم نیست که چطور قرار است این مشکلات در رولآپ ها حل شوند.
- اکوسیستم NFT آنقدر بزرگ است و ممکن است بزرگتر شود که یک پلتفرم دقیقا به چه معناست؟ رولآپ به تنهایی نمی تواند از پس آن بر بیاید.
- هیچ بخشی از اکوسیستم NFT یا حتی کل آن، یک دنیای بسته نیست و نیاز دارد که با دیگر بخش های اکوسیستم اتریوم تعامل داشته باشد.
راهکار بهتر
برای برون رفت از این مشکلات، بنیانگذار اتریوم پیشنهاد کرده است که NFTها را در یک پایگاه ثبت کرده و یک wrapper NFT ایجاد کنیم که قابلیت پرش بین رولآپ های مختلف و متعدد را داشته باشد. این فرایند مستلزم انتقال یک NFT به یک قرارداد مدیریت رپر (wrapper) است که مقصد و مالک اولیه آن را نشان می دهد. سپس از قرارداد مدیریت رپر برای ایجاد یک wrapper NFT با ذکر منبع و شماره سریال آن استفاده شود. قبلا در مورد رمزارزها ابداعات مشابهی تحت عنوان رپد توکنها برای حل مشکلات انتقال به لایه دوم و مقیاس پذیری استفاده شده بود. در آنجا رپد توکن (Wrapped Token) نوعی ارز دیجیتال مانند WBTC و WETH بود که امکان ارتباط بین بلاکچینهایی مانند بیت کوین و اتریوم را خصوصا در دیفای فراهم می کرد.
یک رمزارز رپد در واقع توکنی است که ارزش آن به ارز رمزنگاری شده دیگری وابسته است. رپد (Wrapped) در لغت به معنی بستهبندی است و در Wrapped Token، دارایی اصلی در یک بستهبندی در بلاک چین خود قرار گرفته و از آن استفادهای نمیشود و رپد توکن آن دارایی، در Blockchain دیگری مورد استفاده قرار میگیرد.
خروج NFTهای رپد نیز دربرگیرنده ی تعامل با قرارداد مدیریت رپر خواهد بود. وقتی که در مورد تاخیر زمانی برای برداشت از حساب از ویتالیک بوترین سوال شد، او پیشنهاد داد که کاربران بتوانند یک رپر را در رولآپ اول ایجاد کنند و آن را به پلتفرم دقیقا به چه معناست؟ حراج بگذارند و کاربر دیگری با نرم افزار مناسب بتواند NFT را برای خرید، احراز هویت کند. دلیل این روش غیرمتعارف این است که یک هفته طول می کشد تا رسید از رولآپ دوم منتشر شود و رپر قابل برداشت از حساب شود.
اهمیت پیشنهاد بوترین
رشد NFTها می تواند تحت اثر منفی قیمت بالای کارمزدها قرار بگیرد که آن هم تحت تاثیر شبکه ی اتریوم است. با حل مشکل مقیاس پذیری و کارمزدهای بالا، کاربران NFT می توانند کارمزدها را کاهش دهند و باعث افزایش شتاب رشد و پذیرش عمومی این توکنهای دیجیتال شوند.
پلتفرم دقیقا به چه معناست؟
هوش تجاری تفاسیر متعددی بین افراد و حتی درون سازمان ها دارد. برخی معتقدند که هوش تجاری، بیشتر به جنبه بصری گره خورده است، برخی تاکید بر هوش تجاری به عنوان یک ابزار تحلیلی دارند، در حالی که برخی دیگر فقط در تلاش برای دسترسی به داده های سازمانی خود، در هوش تجاری هستند.
از نگاه یک تحلیلگر داده، این یکی از سخت ترین سوالاتی است که می توان با عبارتی مختصر به آن پاسخ داد.
پاسخ واقعی به این سوال ارتباط کمتری به تکنولوژی و ارتباط بسیار بیشتری به هدف نهایی دارد که : چگونه یک سازمان می تواند خود را متحول کند و تصمیمات مبتنی بر داده های بیشتری اتخاذ کند؟
تعاریف و راهکارها
به طور کلی، هوش تجاری فرآیند جمع آوری، ذخیره، تجزیه و تحلیل و تبدیل داده های خام به بینش های عملی است که به سازمان ها کمک می کند تا تصمیمات مبتنی بر داده های بهتر را اتخاذ کنند. اما این تعریف دقیقا به چه معناست؟
برای یک طراح UX، این تعریف ممکن است بیشتر درباره نحوه ایجاد داشبوردهای زیبا و مملو از اطلاعات باشد. برای یک تحلیل گر داده، این تعریف ممکن است بیشتر در مورد نرمالسازی یک مدل داده باشد.
اما در نهایت، به طور قطعی نمی توان گفت که هوش تجاری فقط یک ابزار یا پلتفرم گزارشدهی است، بلکه یک استراتژی تجاری است که سازمان را قادر میسازد تا به شیوهای فعالتر عمل کند و تصمیم بگیرد. رایج ترین مسئله ای که در مورد ساخت گزارش و تجزیه و تحلیل داده ها می شنویم، این است که داده ها از منابع متفاوتی استخراج می شوند.
گاهی داده ها در یک پایگاه داده واحد ذخیره می شوند، گاهی اوقات در فایل های اکسل متمرکزی که به شکل دستی ایجاد شده اند و گاهی اوقات یک در انبار داده های مختلفی که بسته به منطق و منبع، به پاسخ های مختلفی برای یک سؤال منجر می شود.
هیچ چیز بدتر از این نیست که با اطلاعات، آمار و اعدادی وارد یک جلسه ای شود و فکر می کنید که تمامی این اطلاعات صحیح هستند، اما شخص دیگری پاسخ های متفاوتی برای همون صورت مساله داشته باشد. اما، چگونه چگونه می توان با این مشکل مقابله کرد؟
Front-End در مقابل Back-End
بحثی وجود دارد که می گوید طراحی معماری پایگاه داده به اندازه طراحی داشبورد یه مهارت و هنر مهم است. چرا که ایجاد یک رابطه نامناسب بین دو جدول در یک پایگاه داده، می تواند منجربه قفل شدن کل سیستم گردد و یا اینکه ستون های بسیار زیاد در یک جدول اطلاعاتی میتواند آن را در آینده غیرقابل استفاده کند.
در حالی که من پذیرای این بحث هستم و می گویم که طراحی معماری پایگاه داده و همچنین طراحی داشبورد، انواع مختلفی از هنر هستند. اما مهم تر از این مساله، درک هماهنگی بین این دو جنبه از هوش تجاری به عنوان یک سیستم واحد می باشد.
بدون یک معماری پایگاه داده خوب، مهم نیست که طراحی داشبورد چقدر جذاب باشد. در این صورت داشبورد برای سازمان موثر نخواهد بود. همین امر را می توان در مورد یک معماری پایگاه داده خوب و طراحی غیرکارآمد داشبورد نیز مطرح نمود.
بنابراین اگر توازن کارآمدی در طراحی معماری پایگاه داده و همچنین طراحی داشبورد ایجاد گردد، می توان در سازمان، تصمیم سازی های استراتژیک ارزشمند مبتنی بر دیتا را اتخاذ نمورد.
یکی از مهمترین مراحل پیاده سازی BI در یک سازمان، نه تنها ارزیابی معماری فعلی، بلکه نحوه تعامل و پلتفرم دقیقا به چه معناست؟ استفاده افراد از داده ها است. همانطور که یک طراح UX ممکن است برای طراحی خود، از کاربران نظرسنجی کند تا ببیند که کاربران دوست دارند داشبوردها را چگونه ببینند و به چه صورت با آنها تعامل داشته باشند، یک تحلیل گر و کارشناس پایگاه داده نیز بررسی های خود را به منظور یافتن مهم ترین معیارها و شاخصه های موثر بر عملکرد سازمان و همچنین نوع تصمیماتی که با داده ها می گیرند، انجام می دهد.
همه این اطلاعات به یک معمار هوش تجاری کمک می کند تا بهترین تصمیمات ممکن را در مورد نوع پلتفرم مورد نیاز یک سازمان بگیرد.
مصورسازی
گام بعدی در فرآیند هوش تجاری، درک و تشخیص بهتر در مورد اینکه چه نوع پلتفرمی برای یک سازمان خاص مناسبتر است، می باشد. بدیهی است که هر سازمانی در حوزه هوش تجاری نیازهای متفاوتی خواهد داشت.
برخی از آنها سازمانهایی هستند که داده محور هستند و واقعاً فقط به دنبال این هستند تا کل داده های سازمان را با یک ابزار مصورسازی قدرتمند، گرد هم بیاورند. برخی سازمان ها نیز، نمیدانند که با دادههایشان چه کاری هایی می شود انجام داد و بر روی بودجهای اندک، متمرکز هستند.
و در نهایت شرکت های بزرگی هستند که همیشه به دنبال نوآوری هستند و بدون توجه به هزینه، خود را در موقعیتی برای موفقیت قرار می دهند. برای هر یک از این نیازها استراتژی ها و پلتفرم های مختلفی وجود دارد.
برخی ابزارهای موجود در حوزه هوش تجاری مانند Birst یا Qlik، خود را به عنوان یک مارکت برای تمامی فرآیندهای هوش تجاری، به بازار عرضه می کنند.
این پلتفرمها میتوانند (از لحاظ نظری)، تمام پایههای مورد نیاز برای یک استراتژی قدرتمند پلتفرم دقیقا به چه معناست؟ هوش تجاری، از انبار داده تا مدلسازی و مصورسازی دادهها را پوشش دهند. در حقیقت، این پلتفرمها به گونهای طراحی شدهاند که در یک سازمان بسیار منعطف باشند و اگر بخواهیم در خارج از پلتفرم داده ای سازمان توسعه دهیم، میتوانند مورد استفاده قرار گیرند.
این مزیت برای شرکتهایی که منابع دادههای متفاوتی برای شاخههای مختلف شرکت دارند بسیار مناسب استو چرا که می توان از این ابزارها به عنوان ابزار تلفیق دادهها برای گزارشدهی بیشتر در سطوح اجرایی استفاده گردد.
ابزارهای دیگری، مانند Tableau، Microstrategy، یا PowerBI، نیاز به معماری داده ای دارند که حول ابزار ساخته می شوند، اما واقعاً در داشبورد و مصورسازی بسیار عالی و قدرتمند هستند. با این حال، اگر سازمان شما از قبل یک استراتژی داده بسیار قوی دارد و فقط به توانایی ساخت داشبوردهای واقعاً جذاب نیاز دارد، این ابزارها کاملاً مناسب هستند.
این نوع ابزار، تحلیلگران را قادر می سازد تا از جداول ساده اکسل فاصله بگیرند و واقعاً در کشف داده ها مشغول گردند.
در نهایت، هوش تجاری مجموعه ای از ابزارها و داشبوردها نیست که امیدوار باشیم برای کاربر، در یک جایی، معنایی داشته باشد. بلکه یک پلتفرم و در نهایت یک استراتژی است. هوش تجاری، برنامه ای است که می تواند سازمان را قادر سازد از تصمیم گیری واکنشی بر اساس برخی داستان های توصیفی که گفته می شود، به سمت تصمیم گیری های پیشگیرانه و بر اساس تحلیل های داده محور حرکت کند.
تصمیماتی که به تصمیم گیرندگان این امکان را می دهد که نسبت به نتایجی که می بینند احساس اطمینان کنند. این استراتژی برای هر سازمانی، منحصر به فرد است و نه با ارائه الزامات و مقایسه ابزارها با آنچه که می توانند انجام دهند، بلکه باید به خود سازمان نگاه کرد و متعهد به ایجاد یک تغییر (بالقوه اساسی) در نحوه کسب و کار شد.
زیرا هوش تجاری تنها توسط سازمان فناوری اطلاعات یا حتی تحلیلگرانی که اطلاعات را ارائه می کنند تعریف نمی شود. این استراتژی تا حد زیادی پلتفرم دقیقا به چه معناست؟ توسط کاربران نهایی و نحوه تعامل آنها با داده ها تعریف می شود و بدون پذیرش و تایید آنها، نمی توانید یک استراتژی هوش تجاری موفق داشته باشید.
پلتفرم چیست ؟
پلتفرم گروهی از تکنولوژی هایی است که به عنوان یک پایه و بیس در کنار اپلیکیشن ها، فرایندها و تکنولوژی های دیگر کار می کند. پلتفرم در کامپیوتر و لپتاپ، یک سخت افزار پایه، نرم افزار یا همان سیستم اجرایی محسوب می شود که در آن برنامه های نرم افزاری می توانند اجرا شوند و در واقع پلتفرم تعیین می کند که کدام برنامه یا نرم افزار قابل اجرا خواهد بود .
معنی لغوی پلتفرم چیست؟
کلمه پلتفرم (به انگلیسی : Platform) به معنای سکو است. همچنین معمولاً سکوها و قسمتهایی از سالنها که ارتفاعشان از بقیهی سالن بالاتر است، پلتفرم نامیده میشوند . طی قرون اخیر، هرگاه کسی روی سکویی میرفته که بهتر دیده شود، آن سکو پلتفرم نامیده میشده است . جالب است بدانید در ادبیات لاتین هم، کلمهی مشابهی به صورت پولپیتوم (Pulpitum) وجود دارد که به همین معنا به کار میرفته است: محل بلندی که کشیشان بر روی آن میایستادهاند تا بهتر دیده شوند و صدایشان بهتر به گوش مخاطب برسد . به همین علت، اگر بخواهید صرفاً بر اساس معنای کلمه پلتفرم دربارهی مدل کسب و کار پلتفرمی اظهارنظر کنید، میتوانید چنین بگویید :
پلتفرم یک کسب و کار است .
پلتفرم ها از طریق ایجاد تعامل (Interaction) ارزش آفرینی میکنند .
پلتفرم ها تعامل را میان تولیدکنندگان بیرونی و مصرف کنندگان بیرونی ایجاد میکنند و شکل میدهند .
بخشی مهمی از نقش پلتفرم، ایجاد زیرساخت برای شکل گیری تعاملها و نیز تعیین چارچوب و قواعد حاکم بر این تعاملهاست .
انواع پلتفرم ها
همه ی پلتفرم ها شبیه به هم نیستند اما مدل کسب وکار بنیادین یکسانی دارند .
انواع پلتفرم ها عبارت اند از
پلتفرم سرمایه گذاری
شبکه های اجتماعی
پلتفرم های توسعه
پلتفرم های توسعه ی بسته
پلتفرم های توسعه ی تحت کنترل
پلتفرم های توسعه ی باز
8. پلتفرم های محتوایی
که تراکنش اصلی بر پیداکردن دیگران و برقراری ارتباط با آنها متمرکز است .
که تراکنش اصلی بر پیداکردن رسانه ها و برقراری ارتباط با آنها متمرکز است .
به کسب و کاری که پلتفرم نیست چه میگویند؟
شاید یک دهه قبل، باید با جزئیات بسیار و تلاش و کوشش توضیح میدادیم که کسب و کار پلتفرمی چیست و مدل کسب و کار پلتفرم چگونه کار میکند .
اما الان احتمال بیشتری وجود دارد که بپرسید: کسب و کارهایی که پلتفرم نیستند، چه نامیده میشوند؟
آیا همین که به آنها کسب و کار سنتی بگوییم کافی است؟ یا نام دیگری برای این نوع کسب و کارها وجود دارد؟
کسب و کار سنتی اصطلاح نادرستی نیست. اما اگر میخواهید در فضای پلتفرمها صحبت کنید و به تحلیل مدل کسب و کار پلتفرمی بپردازید، اصطلاح تخصصی پلتفرم دقیقا به چه معناست؟ دیگری وجود دارد که در مقابل پلتفرم قرار میگیرد : پایپ لاین (Pipeline) یا کسب و کار خطی .
مدل پایپ لاین (خطی )
وقتی مدل کسب و کار به شکل خطی تعریف میشود، دقیقاً یک زنجیره ارزش مستقیم و شفاف در کسب و کار وجود دارد :
مواد اولیه / خدمات اولیه تأمین میشود .
محصول طراحی و تولید میشود (چه از جنس کالا و چه خدمت)
محصول به مشتریان بالقوه معرفی میشود
از طریق کانالهای عرضه (دیجیتال یا فیزیکی) به دست مشتری میرسد
مشتری هم رضایت یا نارضایتی خود را به صورت کلامی یا در قالب خریدهای بعدی به کسب و کار اعلام میکند .
بنابراین اگر میخواستید ببینید که یک کسب و کار از نوع پایپ لاین است یا نه، دو مورد از سوالهای کلیدی چنین خواهد بود :
آیا آن کسب و کار، در طراحی و تولید محصولی که عرضه میکند، متخصص و فعال است یا نه؟
اگر شما اولین کسی باشید که با آن کسب و کار آشنا میشوید، آیا چیزی برای ارائه به شما دارند؟
هیچکس انتظار ندارد زاکربرگ بتواند پستهای عالی و حرفهای روی فیسبوک بگذارد .
همچنین اگر شما نخستین کاربر اینستاگرام باشید، هیچ چیز خاصی برایتان ندارند و صرفاً از شما خواهند خواست عکسها و حرفهای خود را در آنجا منتشر کنید تا دیگران بیایند و ببینند .
پلتفرم و پایپ لاین دو انتهای یک طیف هستند
نباید احساس کنیم که بحث پلتفرم و پایپ لاین، دقیقاً یک تقسیم بندی مطلقِ دوگانه (صفر و یک) است .
پلتفرم و پایپ لاین یک طیف هستند و کسب و کارها ممکن است در جایی بین این دو قرار گیرند .
سایر پلتفرم های موفق عبارتند از :
آمازون، ای بی، اینستاگرام، یوتیوب، تویچ، اسنپ چت، سلاک، واتس اپ، ویز، اوبر، لیفت، ایربنب، پینترس ، علی بابا، تنسنت، بایدو و راکوتن و .
رشد پلتفرم ها به امریکا محدود نمی شود و شرکت های پلتفرمی در کشورهای درحال توسعه نقش پررنگ تری دارند زیرا این کشورها زیرساخت های تجاری کشورهای توسعه یافته را ندارند، اقتصادشان حول اینترنت و پلتفرم ها رشد کرده است .
علی بابا بیش از 80درصد از بازار تجارت الکترونیک چین را کنترل می کند، تنسنت ارزشمند ترین شرکت در آسیا و در پیام رسان وی چت بیش از 850میلیون کاربر دارد. دیدی کوادی نیز بازار تاکسی چین را در اختیار دارد. آمازون در هند نیز بازار تجارت الکترونیک این کشور را به کنترل خود در آورده است .
دانستنی های مهم پلتفرم ها
پلتفرم را با توجه به چه چیزی مشخص کنیم؟
پلتفرم بر اساس نیاز های اپلیکیشن مشخص میشود و باید بتواند اپلیکیشن را اجرا کند. یک نرم افزار روی هر دستگاهی که سیستم عامل اندروید داشته باشد اجرا میشود. سخت افزار و برنامه های جانبی هم میتوانند در مجموعه پلتفرم قرار بگیرند .
تفاوت پلتفرم و سیستم عامل
سیستم عامل یک قسمت از مجموعه ی نرم افزاری سیستم است و وظیفه آن کنترل و مدیریت منابع سخت افزاری سیستم است اما platform هم نرم افزار و هم سخت افزار را شامل می شود .
استاندارد های پلتفرم
پلتفرم مجموعه ای از استانداردها را تطبیق می دهد که نرم افزار بتواند برنامه های خود را به اجرا در بیاورد. این استانداردها به صاحبان و مدیران اجازه می دهد که برنامه ها و نرم افزارهای مناسبی را خریداری کنند و بنابراین برای اجرای یک برنامه روی کامپیوتر، اول باید نرم افزار آن را خریداری کنید تا مخصوص پلتفرمی باشد که استفاده می کنید .
پلتفرم های چندگانه
استاندارد های جدیدی وجود دارد که از طریق باز کردن میانجی ها به برنامه های چندگانه اجازه اجرا می دهند. علاوه بر آن افرادی که نرم افزار ها را به اجرا در می آورند، ابزارهای نرم افزاری را ایجاد می کنند که باعث می شود آن برنامه خاص بتواند در پلتفرم های چندگانه اجرا شود .
نرم افزار چند پلتفرمه و نرم افزار عبوری
یک نمونه کلاسیک توسط ویدئوگرام به صورت مشخص برای یک پلتفرم خاص ایجاد شده است که می توانید آن را در کنسولی مثل پلی استیشن یا ایکس باکس ببینید . اگرچه این بازی ممکن است در ورژن های مختلف در سیستم های متفاوت هم اجرا شود اما ورژنی که برای ویندوز های مایکروسافت ساخته شده است، قابلیت اجرایی در سیستم ایکس باکس را ندارد . اگرچه پلت فرم بازی یا گیم ، تنظیمات مربوط به استاندارد خودش را در کنار قوانین و محدودیت های سخت افزاری دارد. مثلاً ممکن است که بعضی از پلتفرم ها به گرافیک هایی با کیفیت کمتر نیاز داشته باشند و ممکن است همان بازی برای موتور سخت افزار کنسول دیگر سنگین تر باشد .
اگر فیلترینگ پلتفرمها پایدار باشد، حیات بسیاری از بیزینسها تمام میشود
عبدالله احمدی کارشناس حوزه کسب و کار و استارتاپ خاطرنشان کرد: «اگر این قطعی برای برخی پلتفرمها پایدار باشد، حیات آن بیزینس تمام میشود و باید ببیند که میتواند آن در پلتفرم دیگری تعریف کند یا اصلا میتواند ادامه دهد یا خیر. این موراد یاد شده آسیبهای ملموسی هستند، مثل اینکه اگر ضربهای به پای فردی بخورد، دردش میگیرد و واکنش نشان میدهد، اما یک سری از اثرات هم بلند مدت هستند. همچون فشار خون که ذره ذره اتفاق میافتد و در نهایت در یک زمانی تاثیر خودش را میگذارد.»
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
یک کارشناس حوزه کسب و کار و استارتاپ درخصوص اثرات بلند مدت اختلالات و محدودیتهای اینترنت، میگوید که تاثیر بلندمدت و اعتمادی که کارآفرین باید داشته باشد، بسیار بیشتر است. چراکه کارآفرین در بلند مدت نتیجهاش را میگیرد و اگر نگاه کوتاه مدت داشته باشد، اصلا کارآفرینی و استارتاپی شکل نمیگیرد. فارغ از استارتاپهایی که مبتنی بر اینترنت هستند، ما بحث تحول و دیجیتالی شدن را داریم اما با اتفاقاتی که رخ میدهد، شرکتهای دیگر بررسی میکنند و بر اساس غریضه بقا، به نظرشان زود است که به سمت این فضا بروند. بنابراین ما این فرصت را هم از دست میدهیم.
عبدالله احمدی در گفت و گو با «انتخاب» درمورد تاثیر اختلالات اینترنت و فیلترینگ شبکههای مجازی بر استارتاپها، عنوان کرد: «اثرات این اختلالات و محدودیتها را شاید بتوان در دوسته تاثیرات کوتاه مدت و بلند مدت تفکیک کرد. تاثیرات کوتاه مدت اختلالاتی که ایجاد میشود یا دسترسیهایی که در شبکههای اجتماعی و اینترنت در سطح کلانترش، محدود میشود به این شکل است که در وهله اول یک سری از کسب و کارها که به صورت مستقیم مبتنی بر این پلتفرمهاست، آسیب میبینند. در وهله دوم هم کسب و کارهایی هستند که به طریقی مبتنی بر اینترنت هستند.»
وی ادامه داد: «در عصر حاضر بسیاری از کسب و کارهایی که خدمات و محصولاتشان مبتنی بر اینترنت است، حتی امکان انجام ارسال یک استعلام صرف را از طریق همین پلتفرمها، ندارند. بنابراین بسیاری از بیزینسها خسارت دیدهاند، کاهش فروش داشتهاند که در نهایت منجر به ازدست رفتن و برای برخی هم تعطیلی بیزینس، شده است.»
این کارشناس کسب و کار، خاطرنشان کرد: «اگر این قطعی برای برخی پلتفرمها پایدار باشد، حیات آن بیزینس تمام میشود و باید ببیند که میتواند آن در پلتفرم دیگری تعریف کند یا اصلا میتواند ادامه دهد یا خیر. این موراد یاد شده آسیبهای ملموسی هستند، مثل اینکه اگر ضربهای به پای فردی بخورد، دردش میگیرد و واکنش نشان میدهد اما یک سری از اثرات هم بلند مدت هستند. همچون فشار خون که ذره ذره اتفاق میافتد و در نهایت در یک زمانی تاثیر خودش را میگذارد.»
احمدی ضمن بیان اینکه تاثیر بلند مدت محدودیتها و اختلالات در اینترنت، ایجاد بیاعتمادی است، گفت: «آسیب ایجاد حس بیاعتمادی در کارآفرین، سرمایهگذار و در بیزینسها، نسبت به اینکه چه قدر به سمت اینترنت بروند، خیلی بیشتر است. در آسیب کوتاه مدت صحبتهایی میشود مبنی بر اینکه به کدام پلتفرم کوچ کنند تا جبران شود، حال اینکه چه قدر این بحث امکانپذیر است را من کنار میگذارم ولی تاثیر بلندمدت و اعتمادی که کارآفرین باید داشته باشد، بسیار بیشتر است. چراکه کارآفرین در بلند مدت نتیجهاش را میگیرد و اگر نگاه کوتاه مدت داشته باشد، اصلا کارآفرینی و استارتاپی شکل نمیگیرد.»
وی خاطرنشان کرد: «فارغ از استارتاپهایی که مبتنی بر اینترنت هستند، ما بحث تحول و دیجیتالی شدن را داریم که مفهوم کلانتری از استفاده صرف از اینترنت یا اپلیکیشن و وب سایت است. این مهم عمیقا صنایع را تحت تاثیر قرار میدهد. به باور من بیشترین آسیب بلند مدت در این بخش وارد شده است، چون ترند جهانی، تحول دیجیتال است. کشور ما هم که در آستانه آن قرار گرفته است و به تازگی دارد صحبت میشود که برای شرکتهای پیشرو اقداماتی در این خصوص انجام دهند. اما با اتفاقاتی که رخ میدهد، شرکتهای دیگر بررسی میکنند و بر اساس غریضه بقا، به نظرشان زود است که به سمت این فضا بروند. بنابراین ما این فرصت را هم از دست میدهیم.»
محمودی اضافه کرد: «تحول دیجیتال به این معنا نیست که ما یک سری پلتفرم داشته باشیم و افراد در آن خرید و فروش انجام دهند، این سادهترین سطحی است که عموم مردم با آن سر و کار دارند؛ تحول دیجیتال بسیار عمیقتر است و از همه صنایع، از بیمارستان تا کارخانه را در بر میگیرد. بنابراین خیلی از شرکتهایی که میتوانستیم آنها را راضی کنیم تا این سمت بیایند، فعلا دست نگه داشتهاند. این مهم هم آسیب بلند مدت دارد چون ممکن است یک دهه زمان ببرد تا بتوانید تحول دیجیتال را ایجاد کنید.»
این کارشناس کارآفرینی ادامه داد: «جریانی که میتوانست اتفاق بیافتد و ما در زمینه تحول دیجیتال بتوانیم فضاهایی همچون فضاهای استارتاپی و کسب و کارهایی که شکل گرفت را داشته باشیم و تحول دیجیتال داشته تا سایر بیزینسها بتوانند از این بستر استفاده کنند را ما الان داریم از دست میدهیم، من آسیب رابیشتر در اینجا میبینم. وقتی صحبت از تحول دیجیتال است منظور هم تحول خود شرکتها و هم بیزینسهای جدیدی است که میتوانند به عنوان مجریان، خدمت رسانی کنند و از دل آنها استارتاپها شکل گیرد.»
احمدی ضمن جدی و مهم دانستن آسیب ایجاد بیاعتمادی در سرمایهگذاران و کارآفرینان، گفت: «ما الان هم شرایط خوبی برای سرمایهگذاری نداریم و این اتفاقات نگاه آنان را هم تحت تاثیر قرار میدهد؛ چراکه برای شکلگیری و ادامه فعالیت کارآفرینان و رونق اقتصاد باید در یک افق میان مدتی اعتماد به آینده وجود داشته باشد، رد غیر اینصورت سرمایهگذاران به سمت نگاه کوتاه مدت و سوداگری میروند. سوداگری به این معنا که سرمایه وارد جریاناتی میشود که خیلی مولد نیست و صرفا جا به جایی دارایی است، مثل خرید و فروش مسکن و سکه. به جای اینکه این پول در استارتاپها سرمایه گذاری شود که مولد است و میتواند شغل، خدمات، کالا و توسعه ایجاد کند، وارد فعالیتهای غیرمولد میشود.»
این کارشناس کارآفرینی در پایان تاکید کرد: «در مجموع باورم این است که آثار بلند مدت بسیار مهمتر است چون کارآفرین و سرمایهگذار را نابود میکند و به این سمت سوق میدهد که پولش را یا از کشور خارج کند یا وارد فعالیتهای غیر مولد کند. قطعا این آسیب خیلی بیشتر است چون ذخیره کارآفرینی افراد و سرمایه برای این حوزه کاهش پیدا میکند.»
دیدگاه شما