سرمایه در گردش در مقایسه با نقدینگی


خبراقتصادی – محسن شمشیری

سرمایه در گردش در مقایسه با نقدینگی

نتایج جستجو برای: گردش نقدینگی

تعداد نتایج: 5736 فیلتر نتایج به سال:

رابطه بین کیفیت حسابرسی با نسبت نقدینگی، بازده سرمایه در گردش و ضریب سهام

در مقاله حاضر به بررسی رابطه کیفیت حسابرسی با سه متغیر، نسبت نقدینگی، بازده سرمایه در گردش و ضریب سهام پرداخته­ می شود. جامعه آماری مورد مطالعه این پژوهش شرکت­های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در هشت صنعت بیمه، بانک، زراعت، فرآورده­های نفت، منسوجات، موادشیمیایی، دارویی می­باشد. با استفاده از روش نمونه گیری حذفی 56 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران انتخاب و برای آزمون فرضیه­ه.

رابطه بین کیفیت حسابرسی با نسبت نقدینگی، بازده سرمایه در گردش و ضریب سهام

در مقاله حاضر به بررسی رابطه کیفیت حسابرسی با سه متغیر، نسبت نقدینگی، بازده سرمایه در گردش و ضریب سهام پرداخته­ می شود. جامعه آماری مورد مطالعه این پژوهش شرکت­های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در هشت صنعت بیمه، بانک، زراعت، فرآورده­های نفت، منسوجات، موادشیمیایی، دارویی می­باشد. با استفاده از روش نمونه گیری حذفی 56 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران انتخاب و برای آزمون فرضیه­ه.

حسابداری

معیاری است که از آن برای سنجش توانایی واحد تجاری در پرداخت تعهدات کوتاه مدت استفاده می­شود، هدف از سرمایه در گردش این است که عوامل مؤثر در تغییرات وضعیت مالی شناخته شده و موجبات افزایش یا کاهش وجه نقد مورد نیاز در فعالیت­های جاری واحد تجاری تعیین گردد.

متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.

2-نسبت­های نقدینگی :

نسبت­های نقدینگی توانایی یک واحد تجاری را در واریز تعهدات کوتاه مدت نشان می­دهد. این نسبت­ها از مقایسه­ی دارایی جاری یا اقلام تشکیل دهنده­ی آن با بدهی­های جاری به دست می­آیند و به صورت عدد یا درصد نشان داده می­شود. اهم نسبت­های نقدینگی عبارت­اند از: 1- نسبت جاری 2- نسبت آنی (سریع)

الف: نسبت جاری:

بدهی­های جاری / دارایی­های جاری = نسبت جاری

نسبت جاری نشان می­دهد که در مقابل هر یک ريال بدهی جاری چند ريال دارایی جاری وجود دارد و از نظر بستانکاران (اعتبار دهندگان) کوتاه مدت و مدیران واحد تجاری از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.

ب: نسبت آنی (سریع):

بدهی جاری / (مطالبات + سرمایه گذاری های کوتاه مدت + وجوه نقد ) = نسبت سریع

نسبت سریع توانایی انجام تعهدات جاری واحد تجاری را در شرایطی که فروش موجودی کالا به سهولت امکان­پذیر نمی­باشد، نشان می­دهد. بسیاری از تحلیل­گران مالی معتقدند که نسبت سریع 1 مطلوب می­باشد.

زیرا بیانگر آن است که در مقابل هر یک ریال بدهی جاری یک ریال دارایی جاری به صورت نقد و یا دارایی قابل تبدیل به وجه نقد در مدتی کوتاه وجود دارد.

متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.

3- نسبت­های فعالیت:

نسبت­های فعالیت کارایی مدیران را در استفاده از دارایی­ها (منابع مالی در اختیار مدیران) نشان می­دهد و با بررسی آن­ها می­توان حد کفایت واحد سرمایه­گذاری واحد تجاری در دارایی­های جاری و بلند مدت را به دست آورد. مهم­ترین نسبت­های فعایلت عبارت­اند از:

1- نسبت گردش دارایی­ها 2- دوره وصول مطالبات 3- دوره گردش کالا 4- دوره گردش عملیات 5- نسبت کالا به سرمایه در گردش 6- گردش سرمایه جاری 7- دوره واریز بستانکاران

1- نسبت گردش دارایی­ها:

جمع دارایی­ها/ فروش خالص = نسبت گردش دارایی­ها

نسبت گردش دارایی­ها کارایی مدیریت را در اداره­ دارایی­ها جهت ایجاد فروش نشان ماده بالا بودن نسبت گردش دارایی­ها بیان­گر کارایی بیشتر مدیریت در بکارگیری دارایی­ها است و پایین بودن آن نشان­دهنده سرمایه گذاری زیاد در دارایی­ها یا پایین بودن فروش و یا هر دو مورد می­باشد.

متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.

2- نسبت دوره وصول مطالبات:

دوره وصول مطالبات برای ارزیابی سیاست­های اعتباری مورد استفاده قرار می­گیرد و نشان می­دهد که چند روز طول می­کشد تا مطالبات ناشی از فروش، وصول گردد. برای تعیین دوره وصول مطالبات ابندا باید دفعات گردش مطالبات را با استفاده از رابطه زیر تعیین نمود.

متوسط مطالبات/ فروش سالیانه (نسیه)= دفعات گردش مطالبات

دفعات گردش مطالبات نشان می­دهد که به طور متوسط در طول یک سال چند مرتبه مطالبات وصول می­شوند.

در رابطه فوق متوسط مطالبات به شرح زیر محاسبه می­شود:

2/مطالبات پایان دوره+ مطالبات اول دوره= متوسط مطالبات

پس از محاسبه دفعات گردش مطالبات، دوره وصول مطالبات با استفاده از رابطه زیر تعیین می­شود:

دفعات گردش مطالبات/360= دوره وصول مطالبات

دوره وصول مطالبات را مستقیماً با استفاده از رابطه زیر نیز می­توان به دست آورد:

فروش سالیانه (نسیه)/360×متوسط مطالبات= دوره وصول مطالبات

3- دوره گردش کالا:

بهای تمام شده کالای فروش رفته/360×متوسط موجودی کالا= دوره گردش کالا

2/موجودی کالای پایان دوره+موجودی کالای اول دوره= متوسط موجودی کالا

دوره گردش کالا مدت زمانی را نشان می­دهد که طول می­کشد تا کالا فروخته شود.

متوسط صنعت ‍‍پايين باشد بهتر است.

4- نسبت دوره گردش عمليات:

دوره وصول مطالبات+دوره گردش كالا=دوره گردش عمليات

در مؤسسات توليدي دوره گردش عمليات از رابطه زير به دست مي­آيد.

دوره وصول مطالبات+دوره گردش كالا=دوره گردش عمليات

متوسط صنعت: پایین باشد بهتر است.

5- نسبت کالا به سرمایه در گردش:

سرمایه در گردش / موجودی کالا = نسبت کالا به سرمایه در گردش

نسبت کالا به سرمایه در گردش توانایی مالی واحد تجاری را از نقطه نظر سرمایه گذاری در کالا نشان می­دهد.

چنان­چه این نسبت بزرگ­تر از یک باشد حاکی از آن است که موجودی کالا در مقایسه با منابع مالی واحد تجاری رقم بزرگی را تشکیل می­دهد، به عبارت دیگر افزایش حجم کالا متناسب با وضع مالی واحد تجاری نیست.

6- گردش سرمایه جاری:

سرمایه در گردش / فروش خالص = گردش سرمایه جاری

نسبت گردش سرمایه جاری نشان می­دهد که سرمایه در گردش چگونه در مسیر فروش به کار گرفته شده است و هدف از محاسبه آن، این است که تعیین شود که آیا مقدار سرمایه در گردش کافی و متناسب با حجم فروش و فعالیت واحد تجاری می­باشد یا خیر.

متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.

7- دوره واریز بستانکاران:

دوره واریز بستانکاران نشان­دهنده این است که طول می­کشد تا بدهی به بستانکاران پرداخت گردد و هدف از محاسبه آن، یکی برنامه­ریزی برای پرداخت­ها و تهیه بودجه نقدی و دیگری مقایسه آن با مهلت­های تعیین شده توسط فروشندگان مواد و کالا برای دریافت مطالبات خود ما باشد.دوره واریز بستانکاران با استفاده از رابطه زیر محاسبه می­شود:

خرید سالانه (نسیه) / 360× متوسط حساب بستانکاران = دوره واریز بستانکاران

2 / مانده حساب بستانکاران در پایان دوره + مانده حساب بستانکاران در اول دوره = متوسط حساب

بستانکاران

4- نسبت­های سرمایه گذاری:

نسبت­های سرمایه گذاری طرز ترکیب سرمایه واحد تجاری را به معنی اعم آن که کلیه منابع مالی را در بر می­گیرد نشان می­دهند. به عبارت دیگر نسبت­های سرمایه­گذاری آنچه را که به صاحبان سرمایه تعلق دارد با سرمایه گذاری­های دیگران در واحد تجاری می­سنجند.

مهم­ترین نسبت­های سرمایه گذاری عبارت­اند از:

1- نسبت بدهی 2- نسبت مالکانه 3- نسبت پوشش بهره 4- نسبت بدهی به حقوق صاحبان سرمایه 5- نسبت دارایی ثابت به حقوق صاحبان سرمایه 6- نسبت بدهی جاری به حقوق صاحبان سرمایه 7- نسبت بدهی بلند مدت به حقوق صاحبان سرمایه

1- نسبت بدهی:

نسبت بدهی نشان می­دهد که چند درصد از دارایی­های واحد تجاری از طریق بدهی تأمین مالی گردیده است و با استفاده از رابطه زیر به دست می­آید:

جمع دارایی­ها / جمع بدهی­ها = نسبت بدهی

هرچه نسبت بدهی کوچک­تر باشد بهتر است زیرا صاحبان سرمایه مشارکت بیشتری در تأمین مالی واحد تجاری داشته­اند.

متوسط صنعت: پایین باشد بهتر است.

2- نسبت مالکانه:

نسبت مالکانه که نسبت حقوق صاحبان سرمایه به جمع دارایی نیز نامیده می­شود نشان می­دهد که چند درصد از دارایی­های واحد تجاری از محل حقوق صاحبان سرمایه تأمین گردیده است و با استفاده از رابطه زیر به دست می­آید:

جمع دارایی­ها / جمع حقوق صاحبان سرمایه = نسبت مالکانه

نسیبت مالکانه قدرت مالی واحد تجاری را از نظر طلبکاران (به خصوص بستانکاران و اعتباردهندگان بلند مدت) مشخص می­کند و هرچقدر بالاتر باشد بیان­گر آن است که واحد تجاری از استحکام بیشتری برخوردار است. حاصل جمع نسبت مالکانه و نسبت بدهی همواره برابر با یک است یعنی اگر نسبت مالکانه 70 درست باشد می­توان نتیجه گرفت که نسبت بدهی 30 درصد است.

متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.

3- نسبت پوشش هزینه بهره:

نسبت پوشش هزینه بهره واحد تجاری را در تأمین نمودن پرداخت­های هزینه بهره از محل سود عملیاتی نشان می­دهد و با استفاده از رابطه زیر به دست می­آید:

هزینه بهره / سود قبل از بهره و مالیات = هزینه بهره / سود عملیاتی = نسبت پوشش هزینه بهره

بالا بودن نسبت پوشش بهره نشان دهنده آن است که واحد تجاری در پرداخت هزینه بهره مشکل ندارد و پایین بودن آن بیانگر آن است که اعتباردهندگان در دریافت بهره در سررسید با ریسک بیشتری مواجه خواهند بود،

در نتیجه واحد تجاری ممکن است برای دریافت واحدهای جدید با مشکلاتی مواجه گردد.

متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.

4- نسبت بدهی به حقوق صاحبان سرمایه:

نسبت بدهی به حقوق صاحبان سرمایه رابطه بدهی­ها (اعم از جاری و بلندمدت) را با حقوق صاحبان سرمایه نشان می­دهد و با استفاده از رابطه زیر به دست می­آید:

حقوق صاحبان سرمایه / بدهی­ها = نسبت بدهی به حقوق صاحبان سرمایه

هرچقدر این نسبت بزرگ­تر باشد، طلبکاران اطمینان کمتری برای وصول مطالبات خود خواهند داشت و معمولاً هنگامی که نسبت مذکور از یک تجاوز کند وضع غیرعادی تلقی می­شود زیرا مفهوم آن این است که در صورت ورشکستگی و انحلال واحد تجاری، طلبکاران به تمامی مطالباتشان نمی­رسند.

متوسط صنعت: پایین باشد بهتر است.

5- نسبت دارایی ثابت به حقوق صاحبان سرمایه:

نسبت دارایی ثابت به حقوق صاحبان سرمایه نشان می­دهد که حقوق صاحبان سرمایه تا چه میزان در دارایی ثابت سرمایه­گذاری شده است و با استفاده از رابطه زیر به دست می­آید:

حقوق صاحبان سرمایه / دارایی ثابت = نسبت دارایی ثابت به حقوق صاحبان سرمایه

هرچقدر این نسبت بزرگ­تر باشد مفهوم آن این است که درصد بیشتری از دارایی­های ثابت از طریق منابعی غیر از حقوق صاحبان سرمایه از قبیل خریدهای نسیه و یا دریافت وام تحمیل شده است. تحلیل­گران مالی معتقدند که نسبت حقوق نباید از یک بیشتر باشد. چرا که تجاوز این نسبت از یک، حاکی از آن است که قسمتی از مطالبات اشخاص و شرکت­ها از واحد تجاری در دارایی­های ثابت سرمایه­گذاری شده و این­چنین وضعی مسلماً مطلوب نمی­باشد.

وضعیت صنعت: زیر یک مطلوب است. (پایین­تر باشد بهتر است.)

6- نسبت بدهی جاری به حقوق صاحبان سرمایه:

هدف از کاربرد این نسبت، تعیین سرمایه وضع شده مطالبات بستانکاران کوتاه مدت است که درصورت بروز خطر چه پوششی برای تأمین مطالباتشان از لحاظ حقوق صاحبان سرمایه پیدا می­کنند. این نسبت با استفاده از رابطه زیر تعیین می­گردد:

حقوق صاحبان سرمایه / بدهی جاری = نسبت بدهی جاری به حقوق صاحبان سرمایه

هرقدر این نسبت پایین­تر باشد مفهوم آن این است که تضمین حقوق بستانکاران بیشتر است.

متوسط صنعت: پایین­تر باشد بهتر است.

7- نسبت بدهی بلند مدت به حقوق صاحبان سرمایه

نسبت بدهی بلند مدت به حقوق صاحبان سرمایه یکی از نسبت­های مهم از نظر ترکیب سرمایه­ای یک واحد تجاری و بیانگر قدرت پرداخت بدهی­های آن در بلند مدت است. این نسبت نشان می­دهد که بدهی­های بلند مدت چه سهمی از حقوق صاحبان سرمایه را در بر می­گیرد و با استفاده از رابطه زیر به دست می­آید:

حقوق صاحبان سرمایه / بدهی­های بلند مدت = نسبت بدهی بلند مدت به حقوق صاحبان سرمایه

هرچقدر این نسبت پایین­تر باشد بهتر است زیرا بیان­گر آن است که واحد تجاری از وضعیت بهتری برخوردار است، مشروط به این که فروش و یا سرمایه گذاری­های بلند مدت واحد تجاری مطلوب باشد.

متوسط صنعت: پایین­تر باشد بهتر است.

5- نسبت­های سودآوری:

نسبت­های سودآوری میزان موفقیت واحد تجاری را در تحصیل سود نشان می­دهند و با استفاده از آن­ها می­توان اثربخشی مدیریت واحد تجاری را مورد ارزیابی قرار داد.

مهم­ترین نسبت­های سودآوری عبارت­اند از:

1- نسبت سود ناخالص 2- نسبت سود عملیاتی 3- نسبت سود خالص 4- بازده حقوق صاحبان سرمایه

5- بازده دارایی 6- بازده سرمایه در گردش

1- نسبت سود ناخالص:

نسبت سود ناخالص اثر بخشی مدیریت را در قیمت ­گذاری، ایجاد فروش و کنترل هزینه­های تولید نشان می­دهد و با استفاده از فرمول زیر به دست می­آید:

100× فروش خالص / سود ناخالص = نسبت سود ناخالص

این نسبت نشان می­دهد که از هر یک ریال فروش، چند درصد سود ناخالص ایجاد شده است، به عبارت دیگر،

از هر یک ریال فروش پس از کسر بهای تمام شده کالای فروش رفته، چند درصد باقی مانده است.

متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.

2- نسبت سود عملیاتی:

نسبت سود عملیاتی به عنوان یک معیار کلی کارایی عملیاتی مورد استفاده قرار می­گیرد و نشان دهنده توانایی مدیریت در کنترل هزینه­های عملیاتی می­باشد.

100× فروش خالص / سود قبل از بهره و مالیات = 100× فروش خالص / سود عملیاتی = نسبت سود عملیاتی

این نسبت نشان می­دهد که از هر یک ریال فروش پس از کسر بهای تمام شده کالای فروش رفته و هزینه­های عملیاتی چند درصد باقی مانده است.

متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.

3- نسبت سود خالص:

نسبت سود خالص که بازده فروش نیز نامیده می­شود نشان می­دهد که از هر یک ریال فروش، چند درصد سود خالص تحصیل گردیده است.

متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.

4- بازده حقوق صاحبان سهام:

بازده حقوق صاحبان سرمایه، رابطه بین سود خالص و سرمایه گذاری صاحبان سرمایه را نشان می­دهد.

100× متوسط حقوق صاحبان سرمایه در طی دوره / سود خالص = بازده حقوق صاحبان سرمایه

این نسبت نشان می­دهد که از هر یک ریال سرمایه گذاری انجام شده توسط صاحبان سرمایه، چند درصد سود تحصیل گردیده است.

متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.

5- بازده دارایی­ها:

نسبت بازده دارایی میزان موفقیت مدیریت در استفاده از دارایی­ها جهت تحصیل سود را نشان می­دهد و با استفاده از رابطه زیر به دست می­آید:

100× متوسط دارایی­ها / سود خالص = بازده دارایی­ها

متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.

6- بازده سرمایه در گردش:

بازده سرمایه در گردش، رابطه بین سود خالص و سرمایه در گردش را نشان می­دهد. در صورتی که این نسبت بالا باشد نشان دهنده آن است که واحد تجاری با کمبود سرمایه در گردش مواجه می­باشد.

تزریق 60 هزار میلیارد تومانی بانک مرکزی برای تامین نقدینگی و سرمایه در گردش / فروش 216 همت اوراق بدهی دولت و بازخرید 143 همت تا تیرماه 1401

فروش 216 هزار و 360 میلیارد تومانی اوراق بدهی دولت در دو سال 99 و 1400 / مانده 143 هزار میلیارد تومانی توافق باز خرید اوراق بدهی دولت در عملیات بازار باز تا تیرماه 1401 / در دو سال 1399 و 1400 روی هم 216 هزار و 360 میلیارد تومان اوراق فروخته شده است . سهم بانک ها معادل 93 هزار و 665 میلیارد تومان بوده است. بورس و نهادهای تامین سرمایه نیز روی هم معادل 122 هزار و 714 میلیارد تومان اوراق را خریداری کرده اند

خبراقتصادی – محسن شمشیری

با توجه به پیش‌بینی بانک مرکزی از وضعیت نقدینگی در بازار بین‌بانکی، موضع عملیاتی بانک مرکزی در این هفته توافق بازخرید بود. از این رو، این بانک به اجرای عملیات بازار باز در قالب توافق بازخرید به مبلغ 599 هزار میلیارد ریال اقدام کرد.
طبق اعلام بانک مرکزی، در پایان اردیبهشت 1401 مانده توافق بازخرید از محل عملیات بازار باز معادل 83 هزار و 850 میلیارد تومان بوده که در مقایسه با رقم پایان سال ۱۴۰۰ یعنی 94 هزار و 500 میلیارد تومان به میزان 10 هزار و 650 میلیارد تومان کاهش داشته است. براین اساس در صورتی که رقم 60 هزار میلیارد تومان هفته جاری را اضافه کنیم در حال حاضر توافق باز خرید اوراق در عملیات بازار باز، مانده 143 هزار میلیارد تومانی دارد.

خرید 216 هزار و 360 میلیارد تومانی اوراق بدهی دولت در دو سال 99 و 1400

در سال 1399 در 42 هفته حراج، معادل 125 هزار و 750 میلیارد تومان و در سال 1400 در 36 هفته معادل 90 هزار و 610 میلیارد تومان اوراق فروخته شده است. یعنی در دو سال 1399 و 1400 روی هم 216 هزار و 360 میلیارد تومان اوراق فروخته شده است . در سال 1400 بانک ها معادل 30 هزار و 530 میلیارد تومان و در سال 1399 نیز بانک ها 63 هزار و 135 میلیارد تومان اوراق خریده اند که روی هم سهم بانک ها معادل 93 هزار و 665 میلیارد تومان بوده است.
بورس و نهادهای تامین سرمایه نیز در سال 1400 معادل 60 هزار و 100 میلیارد تومان و در سال 1399 معادل 62 هزار و 614 میلیارد تومان اوراق خریده اند که روی هم معادل 122 هزار و 714 میلیارد تومان اوراق را نهادهای مالی و تامین سرمایه و بورس خریداری کرده اند.
در سال 1400 در سی و شش مرحله حراج اوراق دولت توانست در مجموع 90 هزار و 610 میلیارد تومان اوراق به مشتریان خود بفروشد. در این دادو ستد سهم بانک ها 30 هزار و 530 میلیارد تومان و میزان مشارکت نهادهای تامین سرمایه معادل با 60 هزار و 100 میلیارد تومان بوده است. در این مدت 33.7 درصد از فروش اوراق در بازار به عهده بانک ها بوده و 66.3 درصد آن را نهادهای تامین سرمایه خریداری کرده اند.
این در حالی است که در سال 1399 در انتهای سال این سهم به میزان تقریبا برابری رسیده بود. در سال 1399 طی 42 هفته حراج اوراق بدهی انجام شده که در پایان سال 1399 سهم بانک ها و بورس تقریبا به یک اندازه و هر یک نزدیک به 50 درصد کل مشارکت بوده است
تفاوت مهم اوراق بدهی دولتی در سال 1400 با سال 1399 نشان می دهد که به طور کلی در سال 1399 طبق آمار و ارقام بانک مرکزی در خصوص اوراق بدهی دولتی در این بازار، تقریبا 125 هزار و 750 میلیارد تومان اوراق به فروش رسید که تقریبا 38.8 درصد بیشتر از سال 1400 بود.
بررسی تفکیک خرید اوراق در سال 1399 نشان می دهد 63 هزار و 135 میلیارد تومان را بورسی ها و 62 هزار و 614 میلیارد تومان را نهادهای مالی خریداری کرده اند. به لحاظ درصد این محاسبه نشان از سهم 49.3 درصدی بانک ها و 49.7 درصد بورسی ها داشته است. سهمی تقریبا برابر .
اما مقایسه مقداری خرید اوراق دولتی در بورس و بانک نشان می دهد در بازار سرمایه میزان مشارکت افتی 4 درصدی داشته، این در حالی است که در بانکها کاهشی 51 درصدی ثبت شده است.
به عبارت دیگر می توان گفت تفاوت اصلی دو سال 99 و 1400 در تقلیل میزان خرید بانک ها از دولت بوده است. کاهشی که می تواند ناشی از وضعیت بد نقدینگی این نهادها در این سال بوده باشد.
به گزارش روابط عمومی بانک مرکزی، گزارش عملیات اجرایی سیاست پولی (13 تیر‌ماه 1401) نیز به شرح زیر است:
بانک مرکزی در چارچوب مديريت نقدينگی مورد نياز بازار بين‌بانکی ريالی، عملیات بازار باز را به صورت هفتگی و موردی اجرا می‌کند. موضع عملیاتی این بانک (خرید یا فروش از طریق ابزارهای موجود) بر اساس پیش‌بینی وضعیت نقدینگی در بازار بین‌بانکی و با هدف کاهش نوسانات نرخ بازار بين‌بانکی حول نرخ هدف، از طریق انتشار اطلاعیه در سامانه بازار بین‌بانکی اعلام می‌شود. متعاقب اطلاعيه مزبور، بانک‌ها و موسسات اعتباری غيربانکی می‌توانند در راستای مدیریت نقدینگی خود در بازار بين‌بانکی، نسبت به ارسال‌سفارش‌ها تا مهلت تعیین شده از طریق سامانه بازار بين‌بانکی اقدام کنند.
بانک‌ها و موسسات اعتباری غیربانکی می‌توانند در روزهای شنبه تا چهارشنبه از سرمایه در گردش در مقایسه با نقدینگی اعتبارگيري قاعده‌مند (دریافت اعتبار با وثیقه از بانک مرکزي) مشروط به در اختیار داشتن اوراق مالی اسلامی دولتی و در قالب توافق بازخرید با نرخ سقف دالان نرخ سود (22 درصد) استفاده کنند.

تزریق نقدینگی برای تامین سرمایه در گردش و رشد تسهیلات دهی بانک ها

رکورد زنی نرخ سود در بازار بین بانکی در هفته های اخیر، به خوبی نشان دهنده کمبود نقدینگی در بازار بین بانکی است و در چنین مواقعی، بانک مرکزی باید تزریق منابع داشته باشد و اوراق بدهی دولتی که در دست بانک ها قرار داد و بانک ها در دو سال اخیر خریداری کرده اند، را بازخرید می کند و به جای اوراق بدهی، به بانک ها پول می دهد.
براین اساس، رقم قابل توجه 60 هزار میلیارد تومان تزرق نقدینگی، می تواند در شرایط کنونی که هزینه تولید رشد کرده، به بازار بین بانکی و تسهیلات دهی بانک ها کمک کند و رقم وام دهی بانک ها و معاملات بین بانکی را افزایش دهد و احتمالا نرخ سود بین بانکی را نیز کاهش دهد.
در دو سال اخیر، بانک مرکزی بارها مبالغ بیش از 100 هزار میلیارد تومان از منابع بانک ها و حدود 3 درصد از منابع بانک ها در ترازنامه بانک ها را برای خرید اوراق بدهی دولتی در نظر گرفت تا دولت به جای استفاده از منابع بانک مرکزی و رشد پایه پولی و نقدینگی و تورم بیشتر، کسری بودجه خود را با فروش اوراق بدهی دولتی تامین کند و تورم کمتری ایجاد شود.
اما در چند ماه اخیر، کارشناسان با توجه به حذف دلار 4200 تومانی و افزایش قیمت ها و تورم نقطه ای بالای 52 درصدی در خرداد 1401، رشد نرخ ارز و هزینه تولید، رشد هزینه واردات کالاها و ماشین آلات و مواد واسطه ای کارخانه ها و بخش تولید از خارج کشور، رشد هزینه دستمزدها و سایر هزینه های تولید، اعلام کرده اند که واحدهای اقتصادی به سرمایه در گردش بیشتری برای خرید مواد اولیه و پرداخت دستمزد و هزینه تولید نیاز دارند و مراجعه به بانک ها برای رشد تسهیلات دهی بیشتر شده است و لذا کاهش رشد تسهیلات دهی بانک ها موجب رکود در اقتصاد و تولید خواهد شد.
براین اساس، کاهش رشد نقدینگی و تسهیلات دهی بانک ها که در بهار 1401 رخ داده است، نمی تواند ادامه یابد وسیستم بانکی باید نقدینگی مورد نیاز و سرمایه در گردش بنگاه های اقتصادی را تامین کند.
در این راستا، بانک مرکزی به جای روش قبلی یعنی فروش اوراق بدهی دولتی به بانک ها، اکنون بازخرید اوراق را در دستور کار قرار داده و با تزریق پول به بانکها و بازار بین بانکی، اوراق بدهی دولتی را از بانک ها خریداری کرده است.

ابزار غیر مستقیم خرید و فروش اوراق
عملیات بازار باز و خرید اوراق بدهی دولتی توسط بانک ها از 13 خرداد 1399 شروع شد و در دو سال اخیر بیش از 100 هزار میلیارد تومان اوراق بدهی دولت به بانک ها فروخته شد تا کسری بودجه دولت را در این سال ها تامین نماید و دولت مجبور نشود با استقراض از بانک مرکزی، رشد پایه پولی را تشدید کند و نقدینگی و تورم بیشتر را موجب شود.
برای اجرای سیاست‌های پولی دو راه وجود دارد؛ ابزار مستقیم و ابزار غیر مستقیم. ابزار مسقیم ابزارهایی است که بانک مرکزی از طریق آن بانک‌ها را به سمت نرخ و حجم تسهیلات مدنظرش هدایت می‌کند و نیازمند نظارت قوی بانک مرکزی است. به عنوان مثال، اعطای تسهیلات به بخش‌های خاص یا تکالیف خاصی که بر بانک‌ها وضع می شود، از جمله ابزارهای مستقیمی هستند که در گذشته نیز وجود داشتند. تعیین نرخ سود به صورت دستوری نیز شکل دیگر ابزار مستقیم است.سرمایه در گردش در مقایسه با نقدینگی
در ابزار غیر مستقیم بانک مرکزی به شیوه دستوری عمل نمی‌کند. بلکه سعی می‌کند با توجه به مکانیزم بازار و جریان عرضه و تقاضا، روندهای پولی را مدیریت کند. عملیات بازار باز، سپرده قانونی و تسهیلات قانونی ابزارهای سیاست‌گذاری غیرمستقیم را تشکیل می‌دهند.
بانک مرکزی به وسیله عملیات بازار باز، بانک‌ها را به سمت اهداف خود هدایت می‌کند. به عبارت دیگر عملیات بازار باز ابزاری است که بانک مرکزی با مدیریت نرخ سود در بازار بین بانکی تلاش می‌کند به هدف اصلی خود که کنترل تورم است، برسد. از سال 97 مقدمات عملیات بازار باز فراهم و از اوایل سال 99 اجرایی شده است.
اگر بازار با کمبود منابع مواجه باشد بانک مرکزی اوراق بهادار دولتی یا اوراق بدهی بانک‌ها را از بانک‌ها می‌خرد و پول در اختیار آنها قرار می‌دهد و به این شکل، با تزریق منابع نرخ را مدیریت و یا تثبیت می‌کند.
بانک مرکزی در صورتی که بازار بین بانکی با مازاد منابع مواجه باشد، اوراق را به بانک‌ها فروخته و در سررسید، برعکس اوراق را از آنها خریداری می‌کند.
ابزار بعدی بانک مرکزی تسهیلات قاعده‌‌مند است. برای کنترل دامنه نرخ سود، بانک مرکزی اجازه نمی‌دهد نرخ از حدی بالاتر یا پایین‌تر رود و کف و سقفی وضع می‌کند.
توافق باز خرید از رسوب اوراق در ترازنامه بانک مرکزی نیز جلوگیری می‌کند چراکه عملاً دو اختیار وجود دارد؛ یک اختیار خرید از سمت خریدار و یک اختیار فروش از سمت فروشنده که در سررسید این اختیارها معکوس می‌شود.
از جمله شروط موفقیت عملیات بازار باز این است که در مرحله بعدی به سمت آزادسازی یا انعطاف بیشتر در نرخ سود سپرده‌ها حرکت کنیم. هدف کنترل نرخ سود است و مقدار و حجم پول، متغیری در دست بانک مرکزی است تا به وسیله آن نرخ سود را کنترل کند.

نقدینگی چیست

نقدینگی بسته به زمینه آن ممکن است معنای دیگری پیدا کند، اما همیشه به یک چیز مربوط می شود: پول نقد یا پول آماده. نقدینگی یا liquidity به مبلغی گفته می شود که بلافاصله برای پرداخت بدهی ها یا استفاده برای سرمایه گذاری در دسترس است. این سطوح وجه نقد موجود و سرعت تبدیل دارایی مالی یا اوراق بهادار به پول نقد بدون از دست دادن ارزش قابل توجه را نشان می دهد. به عبارت دیگر، چه مدت طول می کشد تا فروش شود.

نقدینگی از این جهت مهم است که نشان می دهد یک شرکت چقدر در انجام تعهدات مالی و هزینه های غیرمنتظره انعطاف پذیر است. همچنین برای افراد متوسط نیز صدق می کند. هرچه دارایی های نقدینگی (پس انداز نقدی و سبد سرمایه گذاری) آنها در مقایسه با بدهی هایشان بیشتر باشد، وضعیت مالی آنها بهتر خواهد بود.


انواع نقدینگی

نقدینگی به 2 شکل اساسی وجود دارد: نقدینگی بازار که مربوط به سرمایه گذاری ها و دارایی ها است و نقدینگی حسابداری که مربوط به امور مالی شرکت ها یا شخصی است.

نقدینگی بازار

نقدینگی بازار به نقدینگی یک دارایی و سرعت تبدیل آن به پول نقد اشاره دارد. در واقع، اینکه چقدر قابل فروش است؟ با قیمت های ثابت و شفاف.
نقدینگی بالا در بازار به این معنی است که یک عرضه بالا و تقاضای زیادی برای یک دارایی وجود دارد و همیشه فروشنده و خریدار آن دارایی وجود دارد. اگر کسی بخواهد دارایی خود سرمایه در گردش در مقایسه با نقدینگی سرمایه در گردش در مقایسه با نقدینگی را بفروشد و هنوز شخصی برای خرید آن وجود نداشته باشد، پس نمی تواند نقدینگی باشد.
هنگام سرمایه گذاری، مهم است که یک سرمایه گذار نقدینگی یک دارایی یا اوراق بهادار خاص را در نظر داشته باشد. در میان سرمایه گذاری ها و وسایل نقلیه مالی، بیشترین میزان نقدینگی دارایی ها شامل موارد زیر است:

  • حساب های پس انداز / بازار پول
  • سهام در بورس های بزرگ و صندوق های قابل معامله در بورس
  • اوراق قرضه
  • کاغذ تجاری
  • سایر اوراق بهادار کوتاه مدت بازار پول

نمونه هایی از دارایی های غیر نقدینگی یا آنهایی که نمی توانند به سرعت به پول نقد تبدیل شوند، موارد ملموسی مانند املاک و مستغلات و هنرهای زیبا هستند. آنها همچنین شامل اوراق بهاداری هستند که در بورس های خارجی معامله می شوند یا سهام پنی که خارج از بورس خرید و فروش می کنند. فروش این اقلام مدت زمان زیادی به طول می انجامد.


نقدینگی حسابداری

نقدینگی حسابداری به توانایی یک شرکت یا شخص در انجام تعهدات مالی خود اشاره دارد، یعنی پولی که به طور مداوم بدهکار هستند.
در مورد افراد، تشخیص نقدینگی مسئله مقایسه بدهی آنها با مقدار وجه نقدی است که در بانک دارند یا اوراق بهادار قابل فروش در حساب های سرمایه گذاری آنها. نقدینگی نگاهی دارد به دارایی های جاری یک شرکت در مقابل بدهی های جاری آن.


دلایل اهمیت نقدینگی

هرچه نقدینگی بیشتر باشد، از نظر مالی یک کسب و کار یا یک شخص در وضعیت بهتری است.
به عنوان مثال، بگویید یک شرکت ماهیانه 5000 دلار وام پرداخت کرده است. فروش آن به خوبی انجام می شود و شرکت در حال کسب سود است. در تأمین تعهد ماهانه 5000 دلاری خود مشکلی ندارد.
اکنون بگویید اقتصاد دچار یک رکود ناگهانی شد. تقاضا برای محصولات تجاری از بین رفته است بنابراین، درآمدزایی و سودآوری ندارد. با این حال، هنوز باید وام ماهانه 5000 دلاری خود را تأمین کند.
متأسفانه، این شرکت فقط 3000 دلار پول نقد در دست دارد و هیچ دارایی نقدینگی ندارد که بتواند به سرعت به پول نقد تبدیل کند. در مدت یک ماه وام خود را عقب می اندازد. حال اگر این شرکت 10 هزار دلار وجه نقد و دارایی های نقدینگی دیگر به ارزش 15000 دلار داشته باشد که می تواند ظرف چند روز آن را به صورت نقدی بفروشد، می تواند تعهدات بدهی خود را برای ماه های آینده برآورده کند.
همین امر برای انسان ها نیز صدق می کند. پس انداز بیشتر هر فرد برای پرداخت آسانتر بدهی های خود، مانند رهن، وام خودرو یا قبض کارت اعتباری، برای او آسان تر است. این مسئله در صورتی صادق است که فردی شغل و منبع فوری درآمد جدید خود را از دست بدهد. هرچه پول بیشتری در دست داشته باشید و دارایی های نقدینگی بیشتری بتوانید به پول نقد تبدیل کنید، ادامه کار پرداخت بدهی خود در حالی که بدنبال کار جدیدی هستید، برای شما آسان تر خواهد بود.

اگر تمایل دارید به یک کارآفرین تبدیل بشید، مقاله رشته کارآفرینی را حتما مطالعه کنید و پی ببرید مهارت های مورد نیاز رشته کارآفرینی چیست.


تعیین نقدینگی یک شرکت

از 3 نسبت نقدینگی در درجه اول برای اندازه گیری نقدینگی حسابداری شرکت استفاده می شود:

  1. نسبت فعلی
  2. نسبت سریع
  3. نسبت نقدی


نسبت فعلی

نسبت فعلی که به آن نسبت سرمایه در گردش نیز گفته می شود، به دنبال تعیین توانایی یک شرکت در انجام تعهدات کوتاه مدت خود است که ظرف یک سال سررسید می شوند.
هرچه نسبت بالاتر باشد، سلامت مالی یک شرکت بهتر بوده و توانایی آن در انجام تعهدات مالی خود بیشتر است.
به عنوان مثال، اگر یک شرکت دارایی جاری 3 میلیون دلار و بدهی های جاری آن 2 میلیون دلار داشته باشد نسبت فعلی آن 3/2 = 1.5 خواهد بود. حال اگر دارایی جاری آن 8 میلیون دلار باشد و بدهی های جاری آن نیز 2 میلیون دلار باقی بماند، نسبت فعلی آن 2/8 = 4 خواهد بود.


نسبت سریع

نسبت سریع دارایی های جاری را نیز در برابر بدهی های جاری اندازه گیری می کند.
با این حال، در محاسبه دارایی های جاری، فقط از نقدینگی ترین دارایی ها استفاده می کند: پول نقد، اوراق بهادار قابل فروش و حساب های دریافتی. این موجودی را شامل نمی شود، و فقط شامل نسبت فعلی آن می شود، زیرا موجودی را نمی توان به سرعت سایر دارایی ها فروخت.
باز هم، هرچه نسبت بالاتر باشد، یک شرکت برای انجام تعهدات مالی خود بهتر واقع می شود.


نسبت نقدی

نسبت وجه نقد حتی یک نسبت سختگیرانه تر از نسبت سریع است. این فقط پول نقد را با بدهی های جاری مقایسه می کند. اگر شرکتی بتواند تعهدات مالی خود را فقط از طریق پول نقد و بدون نیاز به فروش دارایی های دیگر انجام دهد، یک موقعیت مالی بسیار قوی است.

نسبت های نقدینگی چه مواردی را می توانند به ما بگوید؟

نقدینگی یک شرکت می تواند یک عامل کلیدی در تصمیم گیری در مورد سرمایه گذاری در سهام آن یا خرید اوراق قرضه شرکتی آن باشد.
نسبت بالای نقدینگی نشان می دهد که یک شرکت برای پرداخت بدهی خود از یک پایه مالی قوی برخوردار است. نسبت های نقدینگی پایین نشان می دهد که یک شرکت احتمال بیشتری برای پیش پرداخت ندارد، به ویژه اگر رکود در بازار خاص آن یا اقتصاد کل وجود داشته باشد.
به عنوان مثال، یک شرکت فناوری همانند یک شرکت هواپیمایی فعالیت نمی کند. ممکن است شرکت فناوری نیاز به خرید رایانه و فضای اداری داشته باشد، در حالی که یک شرکت هواپیمایی نیاز به خرید هواپیما، نیروی کار زیاد و سوخت جت دارد. بنابراین طبیعی است که یک شرکت هواپیمایی سطوح بالاتری از بدهی را به دوش بکشد.
گزارش های تحلیل گر مالی در مورد شرکت ها اغلب شامل نسبت نقدینگی است. در غیر این صورت، یک سرمایه گذار ممکن است مجبور باشد خود آن را محاسبه کند، با استفاده از اطلاعات گزارش شده در صورت های مالی یک شرکت یا در گزارش سالانه آن.

برای آشنایی با مفاهیم مارکتینگ و بازاریابی، مقاله رشته بازاریابی را از دست ندهید.

رابطه تورم و نقدینگی

به این دلیل که میزان کالا و خدمات در جامعه محدود است، پس باید میزان نقدینگی به اندازه‌ای باشد که با کالا و خدمات برابری کند. اگر میزان آن افزایش یابد، کالا و خدمات در جامعه کم شده و قیمت‌ ها افزایش می‌یابد، که این امر نشان دهنده تورم در آن جامعه است.
برای مثال افزایش فناوری و تولید درون‌ مرزی، که با گردآوری کالای کافی، از تورم جلوگیری می‌ کند در صورت رشد متناسب نقدینگی و سطح تولید در جامعه، می‌توان تا حدود زیادی از بروز تورم در اقتصاد جلوگیری کرد، این موضوع توسط نظریه مقداری پول (MV=PY) مطرح می‌شود.
M =حجم نقدینگی
V = سرعت گردش پول
P = سطح قیمت‌ها
Y = سطح تولید در اقتصاد
طبق رابطه بالا تولید بر مبنای رشد بهره‌ وری، با یک نسبت معینی در طول یکسال مالی رشد می‌ کند، درصورتیکه رشد حجم نقدینگی متناسب با رشد تولید باشد، با فرض ثبات سرعت گردش پول در طول دوره مالی، سطح قیمت‌ ها نیز ثابت می‌ ماند، اما اگر نقدینگی بیشتر از رشد تولید رشد کند، برای برقراری تساوی در رابطه بالا باید این نابرابری از طریق رشد قیمت‌ها رفع شود و در صورت کمتر بودن رشد نقدینگی از رشد تولید، با توجه به کمبود منابع مالی لازم تقاضا کاهش یافته و بدنبال آن برای
جلوگیری از کاهش عرضه باید سطح قیمت‌ها کاهش یابد تا تساوی برقرار باشد.

اقتصاد،حسابداری، مدیریت،مالی و سرمایه گذاری

مقدار پولی که به صورت گردش عمومی در دست عموم مردم قرار دارد همچنین سپرده‌های جاری که نزد بانک‌ها نگهداری می‌شوند، در مجموع پایه پولی را تشکیل داده با این وجود کمتر پیش آمده است که از این معیار به عنوان معیاری قابل استناد یاد شده است. زیرا تنها پول نقد و سپرده‌های ذخیره‌ای نزد بانک‌ها را شامل می‌شود و در سایر انواع پول، نظیر شبه پول، سپرده‌های دیداری و … در نظر گرفته نمی‌شود. پایه پولی در مقایسه با نقدینگی، معیار مناسب‌تری برای اندازه‌گیری پول نقد در حال گردش است.

منظور از پایه پولی چیست

پایه پولی (monetary base) یا به اختصار MO به زبان ساده از دو جزء ارز در حال گردش و ذخایر بانکی تشکیل شده است. ارز در حال گردش، به تمام اسکناس‌ها و سکه‌هایی گفته می‌شود که به وسیله مردم نگهداری می‌شوند. به عبارتی دیگر، همان پولی که ما در زندگی روزمره خود بارها از آن استفاده می‌کنیم. ذخایر بانکی هم شامل سپرده‌های نقدی است که انواع موسسات مالی و بانک‌های خصوصی و دولتی در حساب‌های خود نزد بانک مرکزی نگهداری می‌کنند.

می‌توان گفت که MO جزئی از عرضه پول یک کشور است یا به عبارت دیگر ضریبی از نقدینگی آن کشور را در اصطلاح اقتصادی، پایه پولی می‌گویند. این متغیر به وجوهی با قابلیت نقدشوندگی بالا اشاره دارد. وجوهی چون اسکناس، سکه و سپرده‌های جاری بانکی. به طور مثال هنگامی که فدرال رزرو، وجوه جدیدی برای خرید اوراق قرضه از بانک‌های تجاری ایجاد می‌کند، بانک‌ها شاهد افزایش ذخایر خود نزد آن هستند که همین عامل باعث گسترش و افزایش پایه پولی می‌شود.

علاوه بر این نکات، به اختصار MO مجموعه پولی را شامل می‌شود که معمولا به طور گسترده و به صورت علمی قابل استناد نیست و با عرضه پول و چیزی که ما بیشتر آن را به عنوان نقدینگی می‌شناسیم تفاوت‌هایی دارد اما با این وجود متغیر اقتصادی و معیار بسیار مهمی به شمار می‌رود. این معیار همان‌گونه که اشاره کردیم، شامل کل عرضه ارز در گردش به همراه بخش ذخیره شده‌ای از سپرده‌های جاری نزد بانک مرکزی است.

از این پول گاهی اوقات به عنوان پول پر قدرت نیز یاد می‌شود. چرا که می‌توان آن را از طریق فرایند بانکداری ذخیره کسری (fractional reserve banking) ضرب کرد.

عرضه پول مفهومی فراتر از پایه پولی است و دارایی‌های بیشتری را در بر می‌گیرد که ممکن است حجم نقدینگی کمتری داشته باشند. وجوه پایه پولی عموما در سطوح پایین‎‌تر عرضه پول، دسته‌بندی می‌شوند که شامل وجوه نقد در حال گردش، پس‌انداز و حساب‌های جاری است.

از طرفی برای واجد شرایط بودن یک جزء پولی و مورد پذیرش قرار گرفتن آن جزء، وجوه باید به عنوان تسویه‌کننده نهایی یک معامله در نظر گرفته شوند. به عنوان مثال اگر شخصی برای پرداخت بدهی از منابع پول نقد خود استفاده کند آن معامله صورت گرفته، قطعی و تایید شده است.

مدیریت پایه‌های پولی

اکثر پایه‌های پولی توسط یک نهاد مالی که به صورت متمرکز فعالیت می‌کند کنترل می‌شوند. بانک مرکزی یک کشور به عنوان نهاد مالی اصلی به حساب می‌آید. بانک‌های مرکزی می‌توانند پایه پولی را از طریق عملیات بازار باز (خرید و فروش اوراق قرضه دولتی‌) یا با استفاده از سیاست‌های پولی (انقباضی یا انبساطی) تغییر دهند. در بسیاری از کشورها دولت‌ها می‌توانند با خرید و فروش اوراق قرضه دولتی در بازار آزاد که در اصطلاح به آن عملیات بازار باز نیز می‌گویند، کنترل خود را بر روی پول‌های پر قدرت حفظ کنند.

تعریف نقدینگی چیست؟

نقدینگی در اصطلاح به کارایی یا سهولتی گفته می‌شود که با آن می‌توان یک دارایی یا اوراق بهادار خاص را بدون تاثیر روی قیمت بازاری‌‌ آن، به وجوه نقد آماده تبدیل کرد.

نقدشونده‌ترین دارایی، پول نقد است. وجه نقد به طور کلی جز نقدشونده‌ترین دارایی‌های پولی به حساب آمده چون می‌توان آن را به سرعت و به راحتی به دارایی دیگری تبدیل کرد. دارایی‌های مشهود نظیر املاک، هنرهای زیبا و کلکسیونی‌ها، همگی نسبتا و تا حدودی نقدشونده به حساب نمی‌آیند. سایر دارایی‌های مالی از سهام گرفته تا واحدهای مشارکتی، همگی در دامنه‌های مختلفی از اشکال دیگر نقدینگی طبقه بندی می شوند.

تفاوت میان نقدینگی و پایه پولی را توضیح دهیم، می‌توان گفت که نقدینگی مفهوم کلی‌تری است که از پایه پولی برآمده است. به عبارتی دیگر نقدینگی به حجم پول در حال گردش یک سیستم اقتصادی گفته می‌شود. در حالی که پایه پولی (شامل اسکناس‌های در دست مردم و سپرده‌های بانک مرکزی) در کنار ضریب فزاینده پولی، اجزای مهم نقدینگی به حساب می‌آیند. همچنین از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر حجم نقدینگی می‌توان به مقررات بانک مرکزی، فعالیت‌های دولت و مردم، عملکرد نظام بانکی، بانک‌های تجاری و به بخش خارجی اقتصاد اشاره کرد.

اهداف مدیریت مالی

دانش مدیریت مالی بر این فرض قرار دارد که هدف اصلی وشاخص مد نظر مدیریت حداکثر سازی ثروت صاحبان سهام است.این هدف یا ایده ال تنها از طریق مدیریت کارآمد جریان های نقدی کوتاه و بلند مدت شرکت یا موسسه اقتصادی میسر است.
برخی از کسانی که در زمینه اقتصاد و بازرگانی تجربه کمتری دارند بر این باورند که حداکثر سازی ثروت سهام داران که به واسطه حداکثر کردن قیمت سهام میسر می شود ایده ال مطلوب و مناسبی نیست و معتقدند که شرکت باید درصدد تامین هدف های عالی تر برآید، هدفی چون به حداکثر رساندن رفاه اجتماعی.
در نگاه اول چنین به نظر می رسد که چنین هدفی انعکاس دهنده آهنگی دلنواز است زیرا گروه های متعددی چون جامعه،دولت،عرضه کنندگان،مصرف کنندگان و مدیران ،ذینفع در فعالیت های شرکت هستند و ضرورت دارد در تعریف ایده آل مد نظر شرکت منافع این گروه ها نیز لحاظ شود،اما نگاه موشکافانه و کارشناسی به هدف ایده آل دانش مدیریت مالی بیانگر منطق نهفته در ورای چنین هدفی است که همانا در برگیرنده تامین منافع تمامی گروه های ذی نفع در منافع شرکت است.
از گروه های ذینفع در فعالیت موسسه اقتصادی می توان به مصرف کنندگان،کارکنان،دولت،مدیران و…اشاره کرد.به عنوان مثال حداکثر کردن قیمت سهام ایجاب کننده آن است که شرکت با افزودن بر کارایی و با حداقل هزینه کالاها و خدماتی با بالاترین کیفیت تولید و عرضه کند که به معنی پاسخگویی به نیاز مصرف کنندگان در سطحی مطلوب است و حداکثر رفاه را برای مصرف کنندگان به ارمغان می آورد،در مورد منافع سایر گروه های ذی نفع نیز می توان با چنین منطقی استدلال کرد.
مبنای ایجاد ارزش که هدف نهایی فعالیت یک موسسه اقتصادی و دانش مدیریت مالی است بر این اصل سرمایه در گردش در مقایسه با نقدینگی ساده قرار دارد:(امیدواری به اینکه پولی که از شرکت یا موسسه اقتصادی عایدتان خواهد شد بیشتر از پولی باشد که به آن وارد می سازید)
براین اساس مدیران مالی به دنبال ان است که با مدیریت کارآمد جریانات نقدی کوتاه وبلند مدت،وجوه نقد افزون تری ایجاد کند.

خطر سنجی یکی از روشهای تجزیه و تحلیل مالی

در خطر سنجی منظور این است که مواضع ایجاد خطر تعیین گردد از نظر اقتصادی و مالی هرنوع سرمایه گذاری و فعالیت تجاری باید از دو جهت ارزیابی گردد

1-از نظر سود آوری 2-از لحاظ خطر یا خطراتی که متوجه سرمایه گذاری می گردد در بحث خطرسنجی تجزیه و تحلیل منابع مالی و سرمایه گذاری صورت می گردد و ضمن استفاده از اطلاعات مالی مربوط به گذشته بودجه به عنوان ابزار کار خطرسنجی استفاده می شود.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.