انواع روشهای تحلیل سهام در بورس


در برخی موارد هم ارزش ذاتی سهم و قیمت فعلی با یکدیگر برابر است که در چنین شرایطی اگر زیانی به سهامدار نمی‌رسد، سودی هم به همراه نخواهد داشت.

کتاب پیش بینی قیمت سهام در بورس به روش تحلیل تکنیکال تالیف توماس میرز ترجمه شادی سمیعی فر

جهت مشاهده مشخصات کتاب روی بخش اطلاعات کتاب کلیک کنید.

شما می توانید این کتاب را هم اکنون از فروشگاه کتابیار سفارش دهید.

کتاب پیش بینی قیمت سهام در بورس به روش تحلیل تکنیکال تالیف توماس میرز ترجمه شادی سمیعی فر

مشخصات کتاب
موضوع اقتصاد
ناشر نص
مولف توماس میرز
مترجم شادی سمیعی فر ، محمد رضا شعبانعلی
نوبت چاپ 6
سال چاپ 1399
تعداد صفحات 288
قطع وزیری
نوع جلد شومیز
شابک 978964410530
شرح DVD / CD CD راهنما و نرم‌افزار Metastock

Title: کتاب پیش بینی قیمت سهام در بورس به روش تحلیل تکنیکال تالیف توماس میرز ترجمه شادی سمیعی فر Author: توماس میرز Description: خرید کتاب پیشبینی قیمت سهام در بورس به روش تحلیل تکنیکال تالیف توماس میرز ترجمه شادی سمیعی فر انتشارات نص | با تخفیف Format: Paperback Pages: 288 اقتصاد Published By: نص Published: 1399 Language: Persian paper 2022-10-05 14:15:24 کتاب-پیشبینی-قیمت-سهام-در-بورس-به-روش-تحلیل-تکنیکال,اقتصاد,مدیریت-مالی,بورس,تحلیل-تکنیکال, ISBN: 978964410530 کتاب پیش بینی قیمت سهام در بورس به روش تحلیل تکنیکال تالیف توماس میرز ترجمه شادی سمیعی فر Price: 99,000 تومان

توضیح 0 تا 100 انواع تحلیل بورس (تکنیکال و بنیادی)

توضیح 0 تا 100 انواع تحلیل بورس (تکنیکال و بنیادی)

انواع تحلیل بورس برای کسانی مفید فایده خواهد بود که قصد دارند حداکثر سود را از این بازار ببرند. کسانی که به فعالیت در بورس نه به چشم یک تفریح که به عنوان یک شغل و راه درآمدزایی نگاه می‌کنند. انواع تحلیل بورس ایران به دو نوع تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال تقسیم می‌شود. هر یک از این تحلیل‌ها شیوه و روش مختص به خود را داشته و از ابزار و منابع متفاوتی استفاده می‌کنند

پیش از رسیدن به مبحث انواع تحلیل بورس، باید کمی در مورد ذات این بازارصحبت کنیم. بورس بازاری ست که همواره به نفع دو طرف معامله عمل کرده است. از یک طرف سرمایه گذاران هر میزان سرمایه‌ای که دارند را وارد این بازار کرده و با شناسایی سهامی با قابلیت رشد آن را خریداری می‌کنند.

قطعاً در این بین به نسبت سرمایه‌ای که دارند سودی هم عایدشان می‌شود که این سود یا از طریق فروش با قیمت بیشتر از خرید و یا به واسطه سود تقسیمی که شرکت در پایان سال مالی خود بین سهامداران تقسیم می‌کند به دست می‌آید. در طرف مقابل نیز شرکت‌هایی که فرصت حضور در بازار بورس را به دست آورده‌اند از طریق سرمایه‌های مردمی توانند فعالیت شرکت خود را گسترش بدهند و در نهایت این امر به شکوفایی اقتصادی کشور منجر می‌شود. هرآنچه گفتیم در صورتی محقق می‌شود که تمامی فرآیند سرمایه گذاری، خرید و فروش سهام و . با آگاهی کامل صورت پذیرد.

کسب سود در بورس شانسی نیست

بر خلاف نظر بسیاری از مردم و تازه واردان که بدنبال بازده بالا از بورس می باشند ، این بازار بر اساس شانس و اقبال بنا نشده است. قرار نیست روی شانس سهامی را خریداری کنید و دوباره روی شانس آن را به فروش برسانید و در نهایت دلتان خوش باشد که‌ ترید کرده‌اید. با اولین ضرر متوجه خواهید شد که شانسی معامله کردن بهای سنگینی دارد که ممکن است به نابودی تمام سرمایه شما منجر شود.

آشنایی با انواع تحلیل در بورس

هر بازاری علم و دانش و تجربه خودش را می‌طلبد. کلاً برای وارد شدن به هر کاری باید به فوت و فن آن آگاه بود. بازار بورس نیز از این قاعده مستثنی نیست. صرف دریافت سیگنال از دوست و آشنا و یا خوش آمدن از نام و اعتبار یک شرکت نمی‌توانید روی سرمایه خود ریسک کنید. باید دست پر وارد بورس شوید. نه! منظورمان این نیست که هر چه پول دارید در بورس سرمایه گذاری کنید، منظورمان این است که انواع تحلیل بورس (انواع تحلیل بنیادی، انواع تحلیل تکنیکال)، شیوه‌های درست معامله، اصطلاحات بازار بورس و . را بیاموزید.

انواع تحلیل بورس کدامند ؟

از انواع تحلیل در بورس می توان به 2 نوع تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال اشاره کرد که در ادامه به طور کامل به توضیح آنها می پردازیم.

تحلیل بنیادی چیست ؟

با استفاده از تحلیل بنیادی ارزش ذاتی یک سهام به دست می‌آید. یعنی با توجه به نوع فعالیت شرکت، بزرگی یا کوچکی آن، میزان سرمایه و . قیمت واقعی که سهام شرکت مورد نظر دارد به دست می‌آید. به تحلیل بنیادی فاندامنتال یا اساسی نیز گفته می‌شود. یعنی شما بر روی اطلاعات اساسی و مهم شرکت برای تعیین و تشخیص قیمت تمرکز می‌کنید.

مثل عوامل محیطی (هرگونه اتفاق و یا خبری که بر رشد یا رکود قمت سهام تأثیر گذار باشد)، عوامل درونی شرکت (هر نوع فعالیتی که داخل شرکت اتفاق می افتد از افزایش سرمایه گرفته تا جابجایی و تعویض اعضای هیئت مدیره) و بطور کلی اخباری که بر صنعت اثر می‌گذارند. برای دریافت و دسترسی به چنین اطلاعاتی نیاز دارید تا روزانه از طریق سایت کدال تمام اخبار مربوط به شرکت را پیگیری کرده و همه آنها را تحلیل کنید. برای این کار نیاز به آموزش و کسب تجربه از افراد مطلع دارید.

تحلیل بنیادی در بورس

همانطور که پیشتر در مقاله انواع تحلیل بورس گفتیم در تحلیل بنیادین تمرکز بر روی ارزش ذاتی سهام است. اگر قیمت فعلی سهم کمتر از ارزش ذاتی آن باشد به معنای افزایش قیمت سهام بوده و در این نقطه می‌توانید وارد سهم شده، آن را خریداری کرده و به رشد و افزایش قیمت آن امیدوار باشید. البته حالت عکس آن نیز امکان پذیر است و در چنین شرایطی فروش به صلاح خواهد بود. البته در این میان توجه به نهادی های مالی بورس نیز از اهمیت بالایی برخوردار می باشد.

در برخی موارد هم ارزش ذاتی سهم و قیمت فعلی با یکدیگر برابر است که در چنین شرایطی اگر زیانی به سهامدار نمی‌رسد، سودی هم به همراه نخواهد داشت.

تحلیل تکنیکال چیست ؟

از دیگر انواع تحلیل بورس، تحلیل تکنیکال است. در این شیوه تمرکز بر روندی است که سهام طی کرده و تکنیکالیست ها معتقدند که تاریخ تکرار خواهد شد. بنابراین با تمرکز بر روند گذشته سهم، آینده آن را پیش بینی می‌کنند. در این روش از نرم افزارها و نمودارهای متفاوتی کمک می‌گیرند تا بتوانند تحلیل خود را به درستی پیش ببرند.

در تحلیل تکنیکال الگوهای متفاوتی مطرح است و باور بر این است که سهام از الگوهای خاص خود پیروی می‌کنند البته در این بین منکر تأثیر عوامل بیرونی بر شکل گیری روند و قیمت سهم نیز نمی‌شوند. تحلیل تکنیکال از آنجایی که از دانش ریاضی هم بهره می‌برد کمی پیچیده‌تر از تحلیل بنیادی است. در آموزش این نوع تحلیل با انواع تحلیل تکنیکال نیز آشنا خواهید شد. این شیوه پر از فرآیندها و اصطلاحاتی است که برای یادگیری هرکدام باید وقت زیادی اختصاص دهید.

تحلیل تکنیکال بودرس

برای موفقیت در بازار بورس هم می‌توانید به طور اختصاصی از یک تحلیل استفاده کنید و هم اینکه برای عیب نکردن کار از محکم کاری تسلط داشتن بر هر دو نوع تحلیل برایتان بهتر خواهد بود. نیاز است که از همان ابتدای ورود به بازار آموزش‌های لازم در این زمینه را دریافت کنید.

روش میانگین کم کردن در انواع روشهای تحلیل سهام در بورس بورس

احتمالا تاکنون اصطلاح کم کردن میانگین خرید را بین اهالی بورس شنیده‌اید. روش میانگین کم کردن در بورس، یک استراتژی خرید است که در صورت افت قیمت سهم کاربرد دارد. کاهش میانگین خرید که برخی مواقع ممکن است با خرید پله‌ای اشتباه گرفته شود، موافقان و مخالفان زیادی در بین معامله گران سهام دارد. در این مقاله قصد داریم به طور مفصل به این مسئله بپردازیم و از زوایای مختلف آن را بررسی کنیم. با ما همراه باشید.

کم کردن میانگین خرید چیست؟

کم کردن میانگین قیمت خرید یک سهم، در واقع خرید پله‌ای سهم در صورت افت قیمت است.
میانگین کم کردن (averaging down) در شرایطی کاربرد دارد که پس از خرید یک سهم، قیمت آن افت کند و سرمایه‌گذار در قیمت پایین‌تری آن سهام را دوباره خریداری می‌کند. در این صورت میانگین قیمت خرید تمام شده سهم برای او کاهش خواهد یافت و طبیعتا اگر سهم رشد کند، خیلی زودتر سرمایه گذاری به سود می‌رسد.

برای مثال فرض کنید شما 10 سهم یک شرکت را با قیمت 100 تومان خریده اید. حال قیمت افت کرده و به 50 تومان رسیده است. اگر در این قیمت نیز 10 سهم این شرکت را خریداری کنید، مثل این است که شما 20 سهم را در قیمت 75 تومان خریده اید. یعنی میانگین خرید شما از 100 تومان به 75 تومان کاهش پیدا کرده است. حال اگر قیمت سهم رشد کند و به 80 تومان برسد، شما وارد سود شده اید. در حالی که اگر میانگین خرید کم نکرده بودید، تا زمانی که دوباره قیمت به 100 تومان نرسد، از ضرر خارج نمی‌شود. میتوانید کم کردن میانگین خرید را در چندین مرحله انجام دهید و هرچه قیمت پایین تر می رود شما نیز میانگین خرید را کاهش دهید.

شاید با خود بگویید “چقدر خوب، من همیشه سعی خواهم کرد میانگین کم کنم و زودتر به سود برسم”. اما عجله نکنید، این روش معایب خاص خودش را دارد و اگر به درستی انجام نشود میتواند بزرگترین زیان را نصیب معامله گر کند. قبل از آنکه به اشکال این روش بپردازیم، اجازه بدهید منشاء این روش را ذکر کنیم که قطعا خالی از لطف نخواهد بود.

روش مارتینگل و کاهش میانگین خرید

روش مارتینگل در ابتدا برای شرط بندی‌ها انجام میشد و خوب به ظاهر یک راه زیرکانه برای قماربازها بود تا همیشه در شرط بندی ها سود کنند و هیچ گاه متحمل ضرر نشوند💰.
در روش مارتینگل فرد قمارباز (معامله گر) در یک رشته شرط بندی حاضر می شود نه فقط در یک شرط بندی! یعنی او چندین شرط بندی را پشت سرهم انجام می‌دهد به طوریکه بعد از هر باخت، میزان شرط بندی خود را دو برابر حالت قبل می کند تا جایی که بالاخره در یک شرط بندی ببرد و از این بازی با سود خارج شود. برای روشن شدن چگونگی کارکرد این روش به مثال زیر توجه کنید.
فرض کنید که در یک بازی شرط بندی که موضوع آن انداختن یک سکه است شرکت می‌کنیم، به طوریکه اگر شیر بیاید معادل میزان شرط بندی می‌بریم و اگر خط بیاید میزان شرط بندی را می‌بازیم. فرض کنید این بازی را با n تومان شروع می کنیم. در مرحله اول یا سکه شیر می‌آید و ما برنده می‌شویم و پولمان می شود 2n تومان یا خط می‌آید و n تومان می‌بازیم. اگر باختیم، در مرحله بعدی میزان شرط بندی را دو برابر می کنیم، یعنی 2n تومان وسط میگذاریم. در این مرحله اگر ببریم آنگاه سود ما در کل n تومان خواهد بود زیرا در این مرحله 2n تومان برده و در مرحله قبل n تومان باخته بودیم. بنابراین سود خاص ما n تومان خواهد بود. حال فرض کنید اگر دوباره در این مرحله ببازیم، برای مرحله بعدی میزان شرط بندی را دوباره دو برابر می کنیم، یعنی 4n تومان. حال اگر برنده شویم آنگاه باز هم در کل n تومان سود کرده ایم:
باخت در مرحله اول و دوم 3n تومان
سود از مرحله سوم 4n تومان
سود کل: 4n-3n=n تومان

این مراحل اگر N بار هم رخ دهد باز در نهایت ما در بار N ام مقدار n تومان سود کرده ایم، البته اگر سرمایه ما تمام نشده باشد!💰💰💰
روش مارتینگل توسط یک آمریکایی ابداع شد و بعد از آن توسط معامله‌گران مختلفی با روش‌های گوناگون اجرا شد. طبق این روش شما سرمایه اولیه خود را که برای سرمایه گذاری در بورس معیین کرده اید به قسمت‌های نامساوی (از توان‌های عدد 2) تقسیم می‌کنید و خرید خود را در قیمت‌های مختلف بر مبنای این ضرایب انجام می‌دهید. برای مثال فرض کنید شما 1 عدد سهم را باقیمت 100 تومان خریداری کرده اید و قیمت آن 30% افت کرده و به 70 تومان می‌رسد.

بر اساس روش مارتینگل شما باید در این قیمت 2 عدد سهم جدید خریداری نمایید. با این کار میانگین قیمت کل خرید شما به 80 تومان کاهش می‌یابد. حال اگر قیمت سهم به‌ جای رشد مجدداً افت نماید و به 50 تومان برسد، طبق روش مارتینگل این بار شما باید 2 برابر خرید قبلی یعنی 4 سهم را در این قیمت خریداری کنید. با این کار میانگین قیمت تمام‌ شده هر سهم شما به 63 تومان کاهش می‌یابد. در واقع انگار شما 7 سهم را در قیمت 63 تومان خریده اید و حال قیمت به 50 تومان رسیده است و این در حالی‌ است که قیمت فعلی سهم در حال حاضر 50% نسبت به قیمت خرید اولیه شما کاهش پیدا کرده است. اگر سهم فقط 26% رشد نماید کل خرید شما سودآور خواهد شد. این روش مشابه همان روش کم کردن میانگین خرید است و میتواند زودتر شما به سود برساند.

مزیت روش میانگین کم کردن چیست؟

مزیت روش میانگین کم کردن این است که ما در صورت افت سهم، از نظر زمانی دچار ضرر نمیشویم. در واقع هنگامی‌ که قیمت سهم از قیمت خرید اولیه ما افت میکند و فاصله می‌گیرد، می‌توان با اجرای این روش، قبل از رسیدن قیمت سهم به قیمت خرید اولیه ما، وارد سود شویم، نه اینکه صبر کنیم تا قیمت سهم به قیمت خرید اولیه برسد و ما تازه از زیان خارج شویم. چه‌ بسا که ممکن است در مواردی قیمت سهم پس از افت به‌ راحتی به قیمت‌های قبلی برنگردد و زمان بسیار طولانی طول بکشد و از نظر زمانی برای ما توجیه نداشته باشد و ما مجبور شویم در نهایت با ضرر از معامله خارج شویم. از طرف دیگر در صورت رشد سهم پس از میانگین کم کردن، به دلیل اینکه حجم خرید ما بیشتر شده است، سود بسیار بیشتری خواهیم کرد.

عیب میانگین کم کردن در چیست؟

قطعا روش مارتینگل یا روش‌هایی مشابه که بر اساس کم کردن میانگین خرید کار می‌کنند یک ایراد بزرگ دارند. توجه به این نقطه ضعف میتواند دیدگاه شما را به کلی تغییر بدهد. این روش توسط معامله‌ گران بزرگی اجرا شده است و هر کدام از آن‌ها با توجه به سیستم‌های معاملاتی خود و استراتژی‌هایشان آن را شخصی سازی کرده اند. طبق این روش شما میتوانید دفعات متعددی این کار را انجام دهیم و هرچقدر که قیمت سهم افت میکند میانگین قیمت خرید خود را به آن نزدیک کنید. اما نکته بسیار مهمی که وجود دارد این است که سرمایه ما محدود است و ما نمی‌توانیم تا ابد بر روی خرید قبلی خود 2 برابر خرید جدید انجام دهیم و با گذشتن چند مرحله از این کار، حجم خرید و سرمایه مورد نیاز برای آن به‌ شدت افزایش پیدا می‌کند. فرض کنید در هشت مرحله بخواهید میانگین خرید را به این روش کم کنید. اگر در مرحله اول 10 میلیون تومان از یک سهم را خریده باشید، در مرحله هشتم باید 1 میلیارد و 280 ملیون تومان پول داشته باشید. مضاف بر اینکه در طی هفت مرحله قبلی شما 1 میلیارد و 270 میلیون تومان تاکنون از این سهم خریداری کرده اید. می‌بینید که چگونه تصاعدی مبلغ مورد نیاز برای خرید بیشتر خواهد شد.

حالا چگونه عیب بزرگ روش کم کردن میانگین خرید را بر طرف کنیم👇

در ابتدا باید بگوییم که این ایراد بزرگ کاملا مرتفع نخواهد شد بلکه میتوان آن را مدیریت کرد. برای انجام این کار باید مراحل خرید برای کم کردن میانگین را به تعداد مشخصی محدود کرد تا بتوان از عهده انجام آن برآمد.

برای مثال میتوان پس از افت قیمت سهم، در سه مرحله میانگین خرید را کاهش داد. بدین‌ صورت که سرمایه خود را به ۴ قسمت نامساوی بر اساس ضرایب توان 2 تقسیم کنید و در هر مرحله، آنها را خرج کنید. برای مثال اگر کل سرمایه شما 60 ملیون است باید آن را به قسمت های 4، 8، 16 و 32 ملیون تقسیم کنید. سپس با 4 ملیون شروع کنید و میتوانید با عبور از حد ضرر در مرحله اول 8 در مرحله دوم 16 و در مرحله آخر 32 میلیون سهم را خریداری کنید.💰💰
🔶 این روش زمانی بسیار کاربردی است و میتواند فایده داشته باشد که شما آموزش های تکنیکالی و بنیادی و روانشناسی لازم را دیده باشید و سهمی را که انتخاب کرده اید، سهم با ارزشی باشد ✅✅✅

چه زمانی میانگین کم کنیم؟

آموزش گام به گام تحلیل بنیادی برای انتخاب سهم مناسب

برای دانلود کتاب آموزش گام به گام تحلیل بنیادی روی لینک زیر کلیک کنید.

آیا میخواهید در بورس به موفقیت برسید؟ آیا نمیدانید چگونه یک سهم را از منظر بنیادی تحلیل کنید؟ نبود منبع آموزشی مناسب در زمینه تحلیل بنیادی انگیزه ای شد تا در یک کتاب آموزشی به زبانی کاملا ساده و کاربردی، به کمک تصاویر گویا و آموزش گام به گام، روش انتخاب یک سهم را بر اساس نکات بنیادی آموزش داده ایم. قطعا این روش آموزشی را در هیچ کجا پیدا نخواهید کرد! این کتاب الکترونیکی را به تمام کسانی که می خواهند در بازار بورس به موفقیت مستمر برسند توصیه میکنیم .

این سوالی است که بسیاری از افراد آن را می‌پرسند. اگر منظور زمان خرید های پله ای است، این موضوع با تحلیل تکنیکال و مشخص کردن حد ضرر مشخص میشود. اگر منظور از این سوال این است که در چه مواردی میتوانیم از این روش استفاده کرد باید گفت زمانی که یک سهم بنیادی و باارزش خریده اید و تحلیل بنیادی می‌گوید که بازار در مورد این سهم در حال حاضر دارد اشتباه می‌کند.

در بسیاری از مواقع بازار در یک بازه زمانی کوتاه مدت، در مورد قیمت یک سهم دچار اشتباه می‌شود و قیمت بیش از حد افت میکند. این مواقع بهترین فرصت برای کم کردن میانگین و شکار سهم است. اگر سهمی بنیادی را انتخاب کنید، میتوان با خیالی آسوده تر میانگین خرید را کم کرد زیرا می دانیم که این سهم در آینده نزدیک رشد خوبی را خواهد کرد و به قیمت اصلی خودش خواهد رسید. بنابراین نکته قابل توجه آن که استراتژی کم کردن میانگین باید پس از تحلیل یک سهم بر اساس روش‌های مختلف انجام شود و بدون داشتن تحلیل مناسب، نباید اقدام به اتخاذ این روش کرد.

در بسیاری از موارد ممکن است افت یک سهم بی ارزش حد و مرزی نداشته باشد. به اصطلاح “بعضی از سهام‌ها کف ندارند” و شما پس از اینکه آخرین پول خود را نیز در کم کردن میانگین خرج کردید، باز هم شاهد افت قیمت خواهید بود و این روش نه تنها کمکی به شما نمی‌کند بلکه میتواند باعث زیان بیشتر شما بشود.

اخطار

میانگین کم کردن اگر بر روی سهم‌های بنیادی انجام نشود می‌تواند باعث از دست رفتن 70 درصدی سرمایه شما شود! پس اگر با تحلیل بنیادی آشنا نیستید و نمی‌توانید به لحاظ بنیادی سهم‌های ارزنده را شناسایی کنید، توصیه اکید داریم که هیچ گاه بر روی سهمی که از آن شناخت کافی ندارید میانگین خرید کم نکنید که این کار میتواند به منزله پایان کار شما در بورس باشد.

فرمول محاسبه میانگین خرید

بسیاری از افراد در بدست آوردن قیمت سر به سر یا همان میانگین خرید خود کمی دچار ابهام هستند. در اینجا فرمول محاسبه میانگین خرید را ذکر میکنیم. فرض کنید ما در سه مرحله یا سه قیمت متفاوت سهمی را با حجم متفاوت خریداری کرده‌ایم و حالا می‌خواهیم ببینیم قیمت میانگین خرید ما یا همان قیمت سر به سر ما چقدر است.

برای این کار ابتدا حاصل عبارت زیر را بدست اورید:

(تعداد سهامی که در قیمت اول خریدیم ضربدر قیمت اول + تعداد سهامی که در قیمت دوم خریدیم ضربدر قیمت دوم + تعداد سهامی که در قیمت سوم خریدیم ضربدر قیمت سوم)

حال عدد بدست آمده را تقسیم بر تعداد کل سهامی که خریدیم میکنیم و به این ترتیب قیمت میانگین خرید بدست می‌آید.

نتیجه گیری

روش میانگین کم کردن در بورس میتواند در بسیاری از مواقع مفید باشد و به ما کمک کند تا زود تر از ضرر خارج شویم و بیشتر سود کنیم. اما در اتخاذ این روش نکات زیادی وجود دارد که باید آن را در نظر بگیریم:

  • روی سهمی میانگین کم کنید که به لحاظ بنیادی مورد تایید باشد
  • زمانی میانگین خرید را کم کنید به لحاظ تکنیکالی مناسب باشد
  • مراحل کم کردن میانگین را به سه مرحله محدود کنید

کلام آخر اینکه سرمایه خود را مدیریت کنید و تنها بخشی از سرمایه کلی خود را برای یک سهم و میانگین کم کردن قیمت آن در نظر بگیرید. همیشه باید در پرتفوی شما سهامی از گروه های مختلف وجود داشته باشد. برای افراد مبتدی، میانگین کم کردن دامی است که آنها را به سمت تک سهم شدن می‌کشاند، مراقب این دام باشید.

معامله‌گر هستید یا سرمایه‌گذار

نکته پایانی اینکه باید ابتدا مشخص کنید معامله‌گر هستید با سرمایه‌گذار؟ در معامله‌گری اصلا چیزی به نام “میانگین کم کردن” وجود ندارد! برای روشن شدن این موضوع مقاله زیر را مطالعه کنید:
تفاوت تحلیلگری، سرمایه گذاری و معامله‌گری

انواع روش های تحلیل تکنیکال برای سرمایه گذاری در بورس

روش های تحلیل تکنیکال

هر کدام از روش های تحلیل تکنیکال برای سرمایه گذاری در بورس مزایای خود را دارد. بیش از ۱۰۰ روش مختلف تحلیل تکنیکال برای سرمایه گذاری در بورس وجود دارد. باید توجه داشت که افراد سرمایه گذار باید با توجه به استراتژی خود از یک یا چند روش تحلیلی استفاده کنند. نباید استفاده از روش های تحلیل تکنیکال در بوس را نادیده گرفت چون اثرات بسیار مثبت روش های مختلف تحلیل تکنیکال در طول زمان به اثبات رسیده است.

باید توجه داشت برای سرمایه گذاری در بورس از هر روشی در تحلیل تکنیکال نباید استفاده کرد. برای نتیجه گیری بهتر است از روش های شناخته شده که در طول سالها مورد استفاده قرار گرفته و نتایج مثبت داشته است استفاده شود.البته نباید فراموش کرد که خیلی از روش های تکنیکالی هم هستند که نتایج بسیار عالی در بورس دارند ولی هنور زیاد شناخته شده نیستند. بهتر است برای اطمینان از هر روش تحلیلی ابتدا خودتان روش های مورد نظر را تست کنید.

با توجه به درخواست خوانندگان و استفاده مداوم و کاربردی از روش های تحلیلی در این مقاله در مورد بهترین روش های تحلیل تکنیکال توضیح داده ام. پیشنهاد می کنم حتما تا انتهای مقاله را مطالعه کنید.

انواع روش های تحلیل تکنیکال برای سرمایه گذاری در بازارهای مالی و بورس

روش فیبوناچی در تحلیل تکنیکال :

این روش توسط شخصی به نام فیبوناچی که در قرن سیزدهم میلادی در ایتالیا زندگی می کرد ابداع شد.

فیبوناچی یک ریاضی دان بود و مانند بسیاری دیگر از دانشمندان عصر خود تحلیل های زیادی انجام داد.

فیبوناچی به دنبال ریشه های عددی بود که بواسطه آن بتواند بسیاری از پدیده های علمی را توجیه نماید.

فیبوناچی با تحقیقات و تحلیل گسترده خود توانست چند سری از اعداد را که بین آنها روابط منطقی جالب و عجیبی وجود داشت شناسایی کند.

این اعداد شامل ۱-۱-۲-۳-۵-۸-۱۳-۲۱-۳۴ و… بود که هر عدد حاصل جمع دو عدد قبلی خود می باشد.

همچنین فیبوناچی عدد ۱/۶۱۸ را ریشه خیلی از انواع روشهای تحلیل سهام در بورس روابط در طبیعت و نظم در آن می دانست.

فیبوناچی به نتایج جالب توجهی رسید مثلا نسبت قاعده به ارتفاع اهرام مصر از این الگو تبعیت می کرد.

البته داستان به اینجا ختم نشد فیبوناچی دریافت نسبت طول به قطر دانه های آفتابگردان همچنین نسبت زنبور های عسل نر به ماده در یک کندو نیز این قاعده تبعیت می کردند. فیبوناچی ریشه طلایی را در مسائل مالی دخالت داد و به اعداد ۲۳٫۶ – ۳۸٫۲% – ۵۰% – ۶۱٫۸% – ۱۶۱٫۸% – ۴۲۳% و… رسید که در تحلیل تکنیکال بسیار کاربرد پیدا کرد.

فیبوناچی در تحلیل تکنیکی و بازار بورس عبارت است از خطوط حمایت و مقاومت یک سهم که قیمت سهم بین این سطوح در حرکت است. این سطوح به واسطه ریشه طلایی شکل می گیرد و بر اساس آن می توان قیمت سهم در آینده را پیش بینی کرد.

نمودار شمعی ژاپنی یا کندل استیک در تحلیل تکنیکال :

نمودار های شمعی یا کندل استیک (Candlestick) برای اولین بار در قرن هفدهم میلادی توسط معامله گران برنج در ژاپن ابداع شد.

معامله‌گران در بازار بورس از نمودار های مختلفی برای تحلیل استفاده می کنند.

البته سه نمودار خطی، کندل استیک و میله ای هر کدام طرفداران خاص خود را در تحلیل تکنیکال دارد.

در بین این سه نمودار، نمودار کندل استیک (Candle Stack) به دلیل مزیت‌های تکنیکی بیشماری که دارد مورد استقبال بیشتری قرار گرفته است.

یکی از مزیت های استفاده از نمودار کندل استیک پیش بینی روند صعودی یا نزولی یک سهم می باشد.

نمودار کندل استیک از چهار بخش اصلی و بسیار مهم تشکیل شده است.

این چهار بخش عبارت است از قیمت آغازین (open) ، قیمت پایانی (close)، بالاترین قیمت در بازه زمانی (High) و پایین ترین قیمت که در بازه زمانی (Low) تعیین شده رخ داده است.

جالب است بدانید اندازه بدنه و سایه پایین و بالا در کندل استیک اهمیت بسیار زیادی در تحلیل تکنیکال دارد.

هنگامیکه که شمع تو خالی یا سفید است و دارای سایه کوتاه باشد، یعنی قیمت پایانی سهم بالاتر از قیمت آغازین است. و زمانی که قیمت پایانی سهم کوچکتر از قیمت آغازین آن باشد شمع به صورت تو پر یا مشکلی رنگ نمایان می شود.

امواج الیوت در تحلیل تکنیکال :

رالف نلسون الیوت صاحب نظریه قانون امواج الیوت می باشد.

الیوت در سال ۱۹۳۸ برای نخستین بار در کتاب خود نظریه‌ای را مطرح نمود.

این نظریه تحلیلی بعدها تکامل‌ یافت و در قالب قانونی به نام او معرفی شد و این نظریه تحت عنوان قانون امواج الیوت شهرت یافت.

نظریه امواج الیوت در تحلیل تکنیکال بر اساس چرخه ای دایره وار و حرکات تکرار شونده استوار است.

بر اساس این اصل که ریشه درگذشته دارد هرکجا که جنب‌ و جوش در یک سهم زیاد شود قیمت یک سهم بر اساس اصول و قاعده خاصی شکل می‌گیرد که به آن موج گفته می شود.

از مهم‌ترین الگوهای موجی که در این روش مورد استفاده قرار می گیرد و پایه و اساس بقیه الگوها را تشکیل می دهد، الگوی پنج موجی است.

این الگو از سه موج موافق و همچنین از دو موج مخالف جهت روند تشکیل شده است.

امواج الیوت به دو دسته کلی تقسیم بندی می شوند:

دسته اول موج های جنبشی و دسته دوم موج های اصلاحی هستند.

موج های جنبشی هم راستا با روند قیمت سهم حرکت می کنند.

به عنوان مثال یک موج پنج تایی صعودی در یک روند صعودی و موج های اصلاحی در خلاف جهت روند قیمت سهم هستند و عموماً از ۳ موج تشکیل می‌گردند که نتیجه آن ها به عنوان موج اصلاحی در تحلیل تکنیکال معرفی می شود. به عنوان مثال در یک سهم یک موج جنبشی پنج تایی وجود دارد که سه تای آن موافق با روند صعودی موج پنج تایی و دوتای آن مخالف موج پنج تایی صعودی است. همچنین در موج اصلاحی از سه موج تشکیل‌شده است که دوتای آن موافق با روند نزولی بوده و یک موج مخالف روند نزولی می باشد و این اصل یکی از مهمترین الگوهای موجود تحلیل امواج الیوت می باشد.

ابر ایچیموکو در تحلیل تکنیکال :

این اندیکاتور نخستین بار توسط یک فرد ژاپنی به نام هوسودا گوئیچی (Hosoda Goichi) درسال ۱۹۳۰ طراحی شده است. این اندیکاتور یکی از اندیکاتورهای پرکاربرد و بسیار مفید تحلیلی می باشد و معامله گران بورس با نگاه کردن به نمودار ابر ایچیموکو می توانند روند قیمت یک سهم را شناسایی کنند. جالب است بدانید ژاپنی ها سابقه خیلی طولانی در حرفه معامله گری دارند و می توان گفت که ژاپنی ها از بنیان گذاران اصلی تحلیل تکنیکال هستند.

ژاپنی‌ها چند قرن پیش از آمریکایی‌ها از تحلیل تکنیکال برای پیش بینی قیمت برنج استفاده می‌کردند.

گاهی اوقات نمودارهای اندیکاتور ایچیموکو را با عنوان ایچیموکو کینکو هیو (Ichimoku Kinko Hyo) نامگذاری می کنند در زبان ژاپنی ایچی موکو به معنای نگاه اجمالی و کینکو به معنای تعادل و هایو به معنای نمودار است.

در واقع با اندیکاتور ایچی موکو با نگاه اجمالی به نمودار می توان تعادل و یا نوع روند سهم را پیش بینی کرد.

اندیکاتور ایچیموکو در واقع نوع پیشرفته‌ای از نمودار تکنیکال است.

نمودار ابری اطلاعات کاربردی و داده های بیشتری نسبت به نمودارهای ساده شمعی در اختیار معامله گران قرار می‌دهد.

باید توجه داشت ایچیموکو بیشتر از اینکه یک اندیکاتور باشد یک نمودار است.

خطوط حمایت و مقاومت در تحلیل تکنیکال :

یکی از مهمترین اصول تحلیل تکنیکال شناخت نقاط حمایت و مقاومت می باشد.

خطوط حمایت و مقاومت نقاط بسیار مهمی هستند که در این محدوده عرضه و تقاضا به هم می‌رسند‌.

خطوط حمایت از اتصال نقاط حداقلی (مینیمم) قیمت سهم و خطوط مقاومت از اتصال نقاط حداکثری (ماکزیمم) قیمت یک سهم به دست می‌آید. بر اساس تحلیل تکنیکال این خطوط هرگاه تقاضا برای یک سهم زیاد شود قیمت‌ها بالا می‌روند و هرگاه عرضه یک سهم افزایش یابد قیمت‌ سهم پایین می‌آیند.

نقاط حمایت:

این نقاط برای خریداران از اهمیت خاصی برخوردار است.

با رسیدن قیمت سهم به این نقاط شاهد افزایش تقاضا خواهیم بود و این افزایش تقاضا باعث افزایش قیمت سهم میشود.

در حقیقت در نقاط حمایت میزان تقاضا بر عرضه برتری داشته و نتیجه آن افزایش قیمت و رشد صعودی سهم می باشد.

نقاط مقاومت:

تحلیل و شناسایی این سطوح هم برای فروشندگان بسیار مهم می باشد.

با رسیدن قیمت سهم به این نقاط معامله گران اقدام به عرضه و فروش سهم می‌کنند.

در واقع در این سطوح عرضه در یک سهم بیشتر از تقاضا می باشد و این مساله موجب کاهش قیمت سهم می شود.

بهتر است بخوانید : سطوح حمایت و مقاومت در تحلیل تکنیکال

چنگال اندروز در تحلیل تکنیکال :

معامله گران بازار بورس درصدد دستیابی به تحلیل درست و روش هایی برای خرید و فروش‌ هستند.

البته این روش ها درصورتیکه دارای اعتبار جهانی باشد بهتر است.

یکی از این روش ها، روش خط میانی می باشد که این روش توسط دکتر آلن اندروز ابداع شده است.

این روش امروزه با نام چنگال اندروز شناخته می‌شود و یکی از معتبرترین استراتژی ها در تحلیل تکنیکال و معاملات بازار بورس می باشد.

اندروز اعتقاد داشت خطوط روندی که از نقاط بیشتری می گذرد کاربردی تر می باشد.

بر این اصل کلیه نوسانات قیمت بین دو بال، که کانالهایی را برای قیمت می سازند رخ می دهد.

برای ترسیم چنگال اندروز سه نقطه که آغازگر موج های جدید است نیاز می باشد.

پس از اینکه چنگال پیچفورک ترسیم شد باید توجه داشت چنگال ترسیم شده، سه اصل اساسی این روش تحلیلی را رعایت کرده باشد.

تحلیل زمانی در تحلیل تکنیکال :

مهمترین دلیلی که باعث می شود معامله گران در خرید و فروش های خود موفق نباشند انتخاب تکنیک اشتباه و تایم فریم نامناسب است . معمولا افرادی که تازه وارد بازار بورس می شوند می خواهند زود به نتیجه برسند به همین دلیل تایم فریم های یک دقیقه یا پنج دقیقه را برای معاملات خود انتخاب می کنند در نتیجه به هدف نمی رسند.

بیشتر افراد مبتدی بدون توجه به تایم فریم های مختلف تنها به یک تایم فریم بسنده می کنند.

ولی باید توجه داشت با بررسی تایم فریم های متفاوت، می توان دید بازتری نسبت به روند سهم داشت.

هر تحلیلگر تکنیکال باید بداند تایم فریم ها در اصول تکنیکال بسیار مهم می باشند.

تایم فریم ها یکی از اصول اساسی و اولیه در تحلیل تکنیکال هستند.

در تایم فریم هفتگی، هر شمع بیانگر یک هفته و در تایم فریم ماهانه، هر شمع بیانگر یک ماه میباشد.

پترن های هارمونیک در تحلیل تکنیکال :

پترن های تکرار شونده یا هارمونیک در تحلیل تکنیکال بر اساس نظریه فیبوناچی دانشمند ایتالیایی و کاشف نظریه اعداد طلایی استوار است. جالب است بدانید که با مرور زمان و بررسی روندهای قیمتی معاملات توسط اشخاص مختلف قواعدی برای معاملات بازارهای مالی بوجود آمد که الگوی هارمونیک یکی از مصادیق آن است. تلفیق الگوی هارمونیک با روندهای قیمتی، فیبوناچی تریدینگ را پایه گذاری نمود که این اصول باعث شد معامله گران بتوانند نقاط بازگشتی نمودارهای قیمتی (PRZ) را پبش بینی کنند. مبنای الگوهای هارمونیک و تحلیل های تکنیکالی در این روش بر اساس دنباله اعداد فیبوناچی می باشد و اصول کلی آن جمع هر عدد با عدد قبل از خود می باشد. به عنوان مثال: .-۱-۲-۳-۵-۸-۱۳-۲۱ و…

بررسی روند الگوی فیبوناچی در تحلیل تکنیکال :

نسبت‌های اعداد طلایی با بررسی روند دنباله اعداد فیبوناچی به دست می آید.

نسبت‌های اعداد طلایی در تحلیل های تکنیکالی بسیار کاربرد دارند.

تقسیم هر انواع روشهای تحلیل سهام در بورس عدد به عدد قبل از خود در الگوی فیبوناچی عدد ۱.۶۱۸ را نشان می دهد.

همچنین با تقسیم هر عدد به دومین عدد قبل از خود در اعداد فیبوناچی به نسبت جدیدی می رسیم.

نسبت‌های بدست آمده در الگوی فیبوناچی عبارت است از: ۰.۲۳۶ ، ۰.۳۸۲ ، ۰.۵ ، ۰.۶۱۸ می باشد.

در بین نسبت های موجود نسبت ۰.۶۱۸ به عنوان نسبت طلایی فیبوناچی معروف می باشد.

نسبت های الگوی فیبوناچی جایگاه مهمی در بازارهای مالی و انواع روشهای تحلیل تکنیکال به خود اختصاص داده است.

به عنوان مثال از این نسبت‌ها جهت شناسایی خطوط حمایت و مقاومت در نمودار روند قیمتی استفاده می شود.

جالب است که در روند نزولی سهم خطوط حمایتی که از الگوهای فیبوناچی و اعداد ۰.۲۳۶ ، ۰.۳۸۲ ، ۰.۵ و نسبت طلایی ۰.۶۱۸ تبعیت می کنند به عنوان خطوط حمایتی بسیار معتبر و در روند صعودی یک سهم خطوط مقاومتی که از الگوهای فیبوناچی و اعداد ۰.۲۳۶ ، ۰.۳۸۲ ، ۰.۵ و ۰.۶۱۸ پیروی می کنند به عنوان خطوط مقاومتی معتبر مورد استفاده تحلیل گران قرار می گیرند.

نمودارهای نقطه و شکل در تحلیل تکنیکال :

بسیاری از تحلیلگران بازار سرمایه در اروپا و امریکا از نمودارهای نقطه و شکل در بازارهای مالی بهره می بردند.

نام این نمودار از کتاب ویکتور دویلیزر که در سال ۱۹۳۳ نوشته شده انتخاب شده است.

جالب است بدانید در دهه ۱۸۸۰ و ۱۸۹۰ این نمودار به نام روش کتاب معروف بوده است.

چارلز داو نیز در کتاب خود به این نام اشاده کرده است. بر اساس کتاب داو زمان آغاز این روش از سال ۱۸۸۶ بوده است. نام نقطه و شکل سال ها بعد یعنی حدود سال های ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۳ برای این نمودار به کار رفته است و از آن زمان به نمودار نقطه و شکل معروف شده است. از مهمترین مزایای کاربردی تحلیل تکنیکال به روش نقطه و شکل آن است که این نمودار به تنهایی سینگال خرید و فروش صادر می کند و جالب اینکه نیازی به بررسی دیگر اندیکاتورها برای تشخیص روند قیمت نیست. تحلیل نقطه و شکل بر عرضه و تقاضا متمرکز می باشد و بر این اساس است که بهترین زمان خرید و فروش سهم در زمان تقابل عرضه و تقاضا را معرفی می کند.

روش تکنیکال نقطه و شکل یکی از بهترین روش هایی است که با استفاده از آن می توان نقاط عرضه و تقاضا را پیش بینی کرد.

واگرایی در تحلیل تکنیکال :

یکی درگیر از روش ها در تحلیل تکنیکال واگرایی است.

در خیلی از زمانها برگشت های پر سود یک سهم هنگامی رخ می دهد که یک واگرایی مناسب داشته باشیم.

در واقع از واگرایی ها برای شناسایی قیمت یک سهم و نقاط مهم ورود و خروج می توان استفاده نمود.

همچنین می توان روندهای ضعیف و نامعتبر را که میل به بازگشت دارند با این روش تحلیل تکنیکالی تشخیص داد.

واگرایی نشان دهنده ضعف معامله گران در مرحله پایانی است.

در این شرایط است که بازار آماده چرخش روند خود می باشد.

در واقع واگرایی به معنی تضعیف یک روند مشخص انواع روشهای تحلیل سهام در بورس می باشد.

واگرایی زمانی اتفاق می افتد که قیمت سهم و اندیکاتور بر خلاف جهت هم حرکت می‌کنند.

در این مرحله روند قیمت سهم به پایان خود نزدیک خواهد شد و تمایل به تغییر دارد.

برای اینکه بتوان واگرایی را تشخیص داد از اندیکاتورهای مختلف استفاده می شود.

یکی از بهترین اندیکاتورها برای شناسایی واگرایی اندیکاتور مکدی (MACD) می باشد.

اندیکاتور مکدی (MACD) مهم‌ترین ابزار برای تشخیص واگرایی می باشد.

از اندیکاتورهای دیگری هم می توان برای شناسایی واگرایی استفاده کرد این اندیکاتورها شامل اندیکاتور RSI ،CCI و… می باشند.

صحبت پایانی

با استفاده از روشهای تکنیکال میتوان تحلیل درستی از بازار داشت و همیشه چند قدم جلوتر از دیگران حرکت نمود.

سعی کنید خودتان تحلیل کنید و از خرید سهم هایی که افراد تازه وارد تحلیل و معرفی میکنند پرهیز کنید.

افرادی که میخواهند به طور جدی در بورس سرمایه گذاری کنند باید روشهای تحلیل تکنیکال را به درستی یاد بگیرید.

برای اینکه بتوانید در بازار بورس موفق شوید سعی کنید روش های تحلیلی را ابتدا تست کنید.

این کار کمک میکند با دید بازتری در بازار بورس وارد شوید و خرید و فروش های موفقی داشته باشید.

یکی از مهمترین اصول استفاده از تحلیل تکنیکال استفاده از تایم فریم ها یا دوره های زمانی مناسب می باشد.

سعی کنید از تایم فریم های طولانی مدت و کوتاه مدت به طور همزمان استفاده کنید.

همیشه بهتر است تایم فریم مناسب را با توجه به استراتژی معاملاتی خود انتخاب کنید.

در این مقاله سعی کردم انواع روش های تحلیل تکنیکال را که بسیار کاربردی می باشند را بیان کنم.

این روش های تحلیلی توسط خبره ترین افراد در دنیا استفاده می شود.

اگر به درستی از این روش های تحلیل تکنیکال استفاده شود نتایج شگفت انگیزی برای سرمایه گذاران در بورس به همراه خواهد داشت.

۱۰ شاخص برتر تحلیل بنیادی (فاندامنتال) برای سرمایه‌گذاران

10 شاخص برتر تحلیل بنیادی (فاندامنتال) برای سرمایه‌گذاران

اصل “دانش قدرت است” تقریباً در هر جنبه‌ای از زندگی روزمره از جمله سرمایه گذاری در بازارهای مالی صدق می‌کند. در دنیای سرمایه‌گذاری آنلاین و کامپیوتر محور امروزی، داشتن اطلاعات مناسب مانند راننده‌ ماشین سرمایه‌گذاری خود بودن است، در حالی که نداشتن آن را میتوان به نشستن در ماشین سرمایه گذاری دیگر به عنوان یک مسافر تشبیه کرد. در حالی که روش‌های مختلفی برای ارزیابی ارزش و پتانسیل رشد یک سهام یا کوین وجود دارد، تحلیل بنیادی (فاندامنتال) یکی از بهترین راه‌ها برای کمک به شما برای ایجاد معیاری جهت سنجش عملکردتان در بازار سهام است. بررسی شرایط به کمک تحلیل‌ها منجر به تصمیمات آگاهانه سرمایه گذاری می‌شود. در ادامه مهم‌ترین شاخص‌های تحلیل بنیادی را معرفی می‌کنیم.

درک تحلیل بنیادی یا فاندامنتال

تحلیل بنیادی یا تحلیل فاندامنتال شامل بررسی انتقادی یک کسب و کار در ابتدایی‌ترین یا اساسی‌ترین سطح مالی آن است. هدف این تحلیل ارزیابی مدل کسب و کار، صورت‌های مالی، حاشیه سود و سایر شاخص‌های کلیدی برای تعیین وضعیت مالی یک کسب‌وکار و ارزش ذاتی سهام است. با رسیدن به پیش بینی تغییرات قیمت سهام در آینده، سرمایه گذاران آگاه می‌توانند بر این اساس از آن‌ها سود ببرند. تحلیلگران بنیادی معتقدند که قیمت یک سهم یا کوین به تنهایی برای دستیابی دقیق به تمام اطلاعات موجود کافی نیست. به همین دلیل است که آن‌ها معمولاً تحلیل‌های اقتصادی، صنعتی و شرکتی را مطالعه می‌کنند تا ارزش منصفانه فعلی را بدست آورند و ارزش آتی ارز دیجیتال و سهام مورد نظر خود را پیش‌بینی کنند.

 درک تحلیل بنیادی یا فاندامنتال

اگر ارزش منصفانه و قیمت فعلی ارز دیجیتال یا سهام با هم برابر نباشد، انتظار می‌رود که قیمت بازار در نهایت به سمت ارزش منصفانه حرکت کند. آن‌ها سپس از این اختلافات قیمتی استفاده کرده و از حرکات قیمت سود می‌برند. به عنوان مثال، اگر قیمت فعلی یک ارز دیجیتال در بازار بالاتر از ارزش منصفانه‌ی آن باشد، در این صورت ارزش گذاری آن بیش از حد در نظر گرفته می‌شود که منجر به توصیه فروش می‌شود. از طرف دیگر اگر قیمت فعلی یکی از ارزهای دیجیتال در بازار کم‌تر از ارزش منصفانه‌ی آن باشد، انتظار می‌رود قیمت در نهایت افزایش یابد و بنابراین خرید آن در حال حاضر ایده خوبی به شمار می‌رود.

برترین شاخص‌های تحلیل فاندامنتال

همانطور که می‌دانید مدل‌های مختلفی برای انواع تحلیل بازار وجود دارد، در این بین پارامترهای تحلیل بنیادی زیادی هستند که می‌توان از آن‌ها برای اطمینان از سلامت مالی یک پروژه استفاده کرد. محبوب‌ترین پارامترها حول محور رشد آتی، درآمد و ارزش بازار طراحی شده‌اند. درک این شاخص‌های کلیدی می‌تواند به شما در تصمیم گیری آگاهانه برای خرید یا فروش کمک کند.

۱. درآمد به ازای هر سهم (EPS)

این شاخص بخشی از سود یک پروژه است که به هر سهم از سهام آن اختصاص می‌یابد و اساساً درآمد خالص نهایی است که بر اساس هر سهم تعیین می‌شود. افزایش EPS نشانه خوبی برای سرمایه‌گذاران است؛ زیرا به این معنی است که ارزش سهام آنها احتمالاً بیشتر از موقعیت فعلی است. شما می‌توانید سود هر سهم یک شرکت را با تقسیم سود کل آن بر تعداد سهام موجود محاسبه کنید. به عنوان مثال اگر شرکت سود ۳۵۰ میلیون دلاری را گزارش کند و ۱۰۰ میلیون سهم وجود داشته باشد، EPS آن ۳.۵ دلار گزارش می‌شود.

۲. نسبت قیمت به درآمد (P/E)

نسبت قیمت به درآمد، رابطه بین قیمت سهام یک شرکت و سود هر سهم آن را اندازه‌گیری می‌کند. این به سرمایه‌گذاران کمک می‌کند تا تعیین کنند آیا قیمت این سهام نسبت به سایر سهام در همان بخش کمتر یا بیشتر از ارزش واقعی آن سهم است. از آنجایی که نسبت P/E نشان می‌دهد که بازار حاضر است برای یک سهام بر اساس درآمدهای گذشته یا آینده آن وضعیتی را در نظر بگیرد، سرمایه‌گذاران به سادگی نسبت P/E یک سهام را با رقبای آن و استانداردهای صنعت مقایسه می‌کنند. نسبت P/E کمتر به این معنی است انواع روشهای تحلیل سهام در بورس که قیمت فعلی سهام نسبت به درآمد پایین است که برای سرمایه‌گذاران مطلوب است.

نسبت قیمت به درآمد (P/E)

نسبت قیمت به سود از تقسیم قیمت فعلی هر سهم بر سود شرکت به ازا هر سهم محاسبه می‌شود. به عنوان مثال اگر قیمت سهام شرکتی در حال حاضر به ازای هر سهم ۷۰ دلار با سود ۵ دلار به ازای هر سهم فروخته شود، نسبت P/E برابر با ۱۴ است (۷۰ دلار تقسیم بر ۵ دلار).

دو نوع اصلی نسبت PE وجود دارد. نسبت PE آینده نگر (یا پیشرو) و گذشته نگر (یا دنباله رو). تفاوت بین این دو مربوط به نوع درآمدی است که در محاسبه‌ی آن‌ها استفاده می‌شود. اگر سود پیش‌بینی‌شده (آینده) یک ساله به عنوان مخرج در محاسبه استفاده شود، نتیجه یک نسبت PE آینده‌نگر است. در حالی که اگر از درآمدهای ۱۲ ماهه پایانی استفاده شود، در نتیجه نسبت PE گذشته نگر را محاسبه خواهید کرد.

۳. رشد درآمد پیش بینی شده (PEG)

نسبت P/E یک شاخص تحلیل فاندامنتال یا بنیادی خوب است اما با در نظر گرفتن این واقعیت که شامل رشد درآمدهای آتی نمی‌شود، تا حدودی محدود است. PEG این را با پیش بینی نرخ رشد سود یک ساله سهام جبران می‌کند. تحلیلگران می‌توانند نرخ رشد آتی یک شرکت را با مشاهده نرخ رشد تاریخی آن تخمین بزنند. این روش تصویر کامل‌تری از ارزش‌گذاری سهام ارائه می‌دهد. برای محاسبه رشد سود پیش‌بینی شده، نسبت P/E را بر نرخ رشد ۱۲ ماهه شرکت تقسیم کنید. درصد در نرخ رشد در محاسبه حذف می‌شود.

به عنوان مثال، اگر نرخ رشد ۱۰٪ و نسبت PE ۱۵ باشد، فرمول PEG به شکل زیر است:

PEG = نسبت PE / رشد درآمد

PEG = 15 / 10 -> توجه کنید که چگونه ۱۰٪ به ۱۰ تبدیل می‌شود

PEG = 1.5

قاعده کلی این است که وقتی PEG سهام بالاتر از ۱ باشد، ارزش‌گذاری آن بیش از حد در نظر گرفته می‌شود. در حالی که اگر زیر ۱ باشد، ارزش آن کمتر از میزان واقعی تلقی می‌شود.

۴. جریان نقدی آزاد (FCF)

به عبارت ساده‌تر، جریان نقدی آزاد، وجه نقدی است که پس از پرداخت هزینه‌های عملیاتی و مخارج سرمایه‌ای یک شرکت باقی می‌ماند. پول نقد برای گسترش و بهبود یک تجارت بسیار مهم است. شرکت‌هایی با جریان نقدی آزاد بالا می‌توانند ارزش سهامداران را بهبود بخشند، نوآوری‌ کنند و بهتر از همتایان خود با نقدینگی کمتر از رکود جان سالم به در ببرند. بسیاری از سرمایه گذاران FCF را به عنوان یک شاخص اساسی می‌دانند زیرا نشان می‌دهد که آیا یک شرکت هنوز پول نقد کافی برای پاداش دادن به سهامداران خود از طریق سود سهام پس از عملیات تامین مالی و هزینه‌های سرمایه را دارد یا خیر.

FCF به عنوان جریان نقدی عملیاتی منهای مخارج سرمایه (CAPEX) همانطور که در صورت جریان نقدی ثبت می‌شود، به همان شکل محاسبه می‌شود. همچنین می‌توان از صورت سود و زیان به عنوان سود خالص عملیاتی پس از مالیات (NOPAT) به اضافه استهلاک، منهای سرمایه در گردش و مخارج سرمایه (CAPEX) استنباط کرد. عبارت و فرمول‌های زیر را بررسی کنید. ما FCF را برای شما محاسبه می‌کنیم:

NOPAT = EBIT مالیات –

NOPAT = 1105 – ۳۳۲ = ۷۷۴

FCF = NOPAT + استهلاک – ( CAPEX سرمایه در گردش و )

FCF = 774 + 50 – (۱۲۰ + ۳۰) = ۶۷۴

۵. نسبت قیمت به ارزش دفتری (P/B)

این نسبت همچنین به عنوان نسبت قیمت به حقوق صاحبان سهام نیز شناخته می‌شود. نسبت قیمت به ارزش دفتری یک شاخص تحلیل بنیادی است که ارزش دفتری سهام را با ارزش بازار آن مقایسه می‌کند. P/B با نشان دادن تفاوت بین ارزش بازار سهام و ارزشی که شرکت در دفاتر مالی خود بیان کرده است، به سرمایه‌گذاران کمک می‌کند تا تعیین کنند آیا ارزش سهام نسبت به ارزش دفتری آن کمتر است یا بیش از حد ارزش‌گذاری شده است که با تقسیم آخرین قیمت بسته شدن سهام بر ارزش دفتری هر سهم که در گزارش سالانه شرکت فهرست شده است، محاسبه می‌شود. ارزش دفتری به عنوان بهای تمام شده تمام دارایی‌ها منهای بدهی‌ها محاسبه می‌شود. اگر شرکت منحل شود، ارزش نظری آن شرکت بر اساس مفهوم ارزش دفتری محاسبه می‌شود.

نسبت قیمت به ارزش دفتری (P/B)

با این حال، نسبت قیمت به ارزش دفتری یک شرکت خاص به تنهایی مفید نیست. یک سرمایه‌گذار باید نسبت P/B یک شرکت را با سایر شرکت‌ها در همان بخش یا صنعت مقایسه کند. تنها در این صورت است که در تعیین اینکه کدام شرکت ممکن است نسبت به سایرین کمتر یا بیش از ارزش‌گذاری شده باشد مفید خواهد بود.

۶. بازده حقوق صاحبان سهام (ROE)

ROE یک نسبت سودآوری است که نرخ بازدهی را نشان می‌دهد که سهامدار برای بخشی از سرمایه‌گذاری خود در آن شرکت دریافت می‌کند. این نسبت اندازه‌گیری می‌کند که چگونه یک شرکت بازدهی مثبتی را برای سرمایه‌گذاری سهامداران خود ایجاد می‌کند. از آنجایی که سود محرک واقعی قیمت سهام است، تفکیک سود به دست آمده با حقوق صاحبان سهام در واقع یک شاخص بسیار خوب از سلامت مالی یک شرکت و ارزش منصفانه سهام آن است. شما می‌توانید بازده حقوق صاحبان سهام را با تقسیم سود خالص بر میانگین حقوق صاحبان سهام محاسبه کنید. تجزیه و تحلیل DuPont با اضافه کردن چندین متغیر برای کمک به سرمایه‌گذاران برای درک بهتر سودآوری شرکت، محاسبه را بیشتر گسترش می‌دهد. این تحلیل به این مؤلفه‌های اصلی می‌پردازد:

ROA = درآمد خالص / دارایی‌ها، که می‌توان آن‌ها را بیشتر به موارد زیر تقسیم کرد:

حاشیه سود = درآمد/درآمد خالص

نسبت گردش مالی = درآمد / دارایی

اهرم = دارایی / حقوق صاحبان سهام

فرمول گسترش یافته ROE هنگام انجام تجزیه و تحلیل DuPont به شکل زیر است:

ROE = حاشیه سود x نسبت گردش مالی x اهرم

ROE = درآمد خالص / درآمد x درآمد / دارایی x دارایی / حقوق صاحبان سهام

با استفاده از تجزیه و تحلیل DuPont، سرمایه گذار می‌تواند تعیین کند که چه چیزی باعث ROE می‌شود. به نظرشما آیا دلیل آن حاشیه سود بالا و یا نسبت گردش مالی بسیار سریع و یا اهرم بالاست؟

۷. نسبت پرداخت سود سهام (DPR)

همانطور که می‌دانید شرکت‌ها بخشی از سود خود را به صورت سود سهام به سهامداران خود پرداخت می‌کنند. اما این نیز مهم است که بدانیم درآمد شرکت تا چه حد از پرداخت سود سهام حمایت می‌کند. این همان چیزی است که نسبت پرداخت سود سهام در مورد آن است. این فاکتور به شما می‌گوید که یک شرکت چه بخشی از درآمد خالص را به سهامداران خود باز می‌گرداند و همچنین چه مقدار را برای رشد، ذخیره نقدی و بازپرداخت بدهی کنار می‌گذارد. DPR با تقسیم کل مبلغ سود سهام بر درآمد خالص شرکت در همان دوره و معمولاً به صورت درصد سالانه محاسبه می‌شود.

نسبت پرداخت سود سهام (DPR)

۸. نسبت قیمت به فروش (P/S)

نسبت قیمت به فروش یک شاخص تحلیل بنیادی است که می‌تواند با استفاده از ارزش بازار و درآمد شرکت به تعیین ارزش منصفانه سهام کمک کند. این نشان می‌دهد که بازار چقدر برای فروش شرکت ارزش قائل است که می‌تواند در ارزش‌گذاری سهام در حال رشدی که هنوز سودی به دست نیاورده‌اند یا به دلیل یک عقب‌گردی موقت، آن‌طور که انتظار می‌رود عمل نمی‌کنند، موثر باشد. فرمول P/S با تقسیم فروش هر سهم بر ارزش هر سهم محاسبه می‌شود. نسبت P/S پایین به عنوان نشانه خوبی از سوی سرمایه‌گذاران تلقی می‌شود. این معیار دیگری است که هنگام مقایسه شرکت‌ها در همان بخش یا صنعت نیز مفید است.

۹. نسبت سود سهام

نسبت سود تقسیمی به میزان پرداختی یک شرکت در هر سال به عنوان سود سهام در نسبت با قیمت سهام آن می‌پردازد. این تخمینی از بازده سود سهام یک سرمایه گذاری است. با فرض اینکه هیچ تغییری در سود سهام وجود نداشته باشد، بازده دارای یک رابطه معکوس با قیمت سهام است. زمانی که قیمت سهام کاهش می یابد بازدهی افزایش می‌یابد و بالعکس. این برای سرمایه گذاران مهم است، زیرا به آن‌ها می‌گوید که از هر دلاری که در سهام شرکت سرمایه‌گذاری کرده‌اند، چه میزان به آن‌ها باز می‌گردد.

نسبت سود تقسیمی به درصد بیان می‌شود و از تقسیم سود سالانه هر سهم بر قیمت فعلی سهم محاسبه می‌شود. به عنوان مثال، ۲ شرکت (الف و ب) سالانه ۳ دلار سود به ازای هر سهم پرداخت می‌کنند. سهام شرکت الف به ازای هر سهم ۶۰ دلار معامله می‌شود، در حالی که سهام شرکت ب با ۳۰ دلار به ازای هر سهم معامله می‌شود. این بدان معنا است که بازده سود سهام شرکت الف ۵% (۶۰/۳ x 100) و بازده سود سهام شرکت ب ۱۰% (۳۰/۳ x 100) است. به‌عنوان یک سرمایه‌گذار، احتمالاً سهام شرکت ب را به سهام دیگر شرکت الف ترجیح می‌دهید، زیرا بازده سود بیشتری دارد.

۱۰. نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام (D/E)

نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام آخرین شاخص تحلیل بنیادی در این فهرست است و رابطه بین سرمایه استقراضی شرکت و سرمایه ارائه شده توسط سهامداران آن را اندازه گیری می‌کند. سرمایه‌گذاران می‌توانند از آن برای تعیین نحوه تامین مالی دارایی‌های شرکت استفاده کنند. نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام (D/E) به سرمایه‌گذاران کمک می‌کند تا اهرم مالی یک شرکت را ارزیابی کنند و نشان می‌دهد که در صورت مواجهه کسب ‌و کار با مشکلات مالی، چقدر حقوق صاحبان سهام می‌تواند تعهدات را برآورده کند.

شما می‌توانید نسبت را با تقسیم کل بدهی‌ها بر کل حقوق صاحبان سهام محاسبه کنید. ترازنامه تلفیقی را در زیر بررسی کنید که نشان می‌دهد شرکت اپل در مجموع ۲۴۱ میلیارد دلار بدهی (که با رنگ قرمز مشخص شده است) و کل حقوق صاحبان سهام ۱۳۴ میلیارد دلار (با رنگ سبز مشخص شده) ثبت کرده است.

نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام (D/E)

بر اساس این ارقام، نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام بصورت زیر محاسبه می‌شود:

$۲۴۱,۰۰۰,۰۰۰ ÷ $۱۳۴,۰۰۰,۰۰۰ = ۱.۸۰

نتیجه گیری

همه شاخص‌های تحلیل بنیادی که در بالا مورد بحث قرار گرفت، در نوع خود مهم هستند. در حالی که آن‌ها می‌توانند به شما در تعیین ارزش و پتانسیل رشد یک سهام کمک کنند، مهم است که بدانید چندین عامل دیگر نیز بر قیمت سهام تأثیر می‌گذارند که اندازه‌گیری اکثر آن‌ها چندان آسان نیست. به همین دلیل است که وقتی نوبت به ارزیابی سهام یک شرکت برای مقاصد سرمایه‌گذاری می‌شود، تحلیل فاندامنتال به بهترین وجه همراه با ابزارهای دیگر مانند تحلیل تکنیکال، اخبار اقتصاد کلان و داده‌های خاص صنعت استفاده می‌شود. این مسائل به شما کمک می‌کند تصویر واضح تری از آنچه که به عنوان یک سهام می‌خواهید در آن سرمایه گذاری کنید داشته باشید، در حالی که از شاخص‌ها به عنوان معیار برای اندازه گیری ارزش سرمایه گذاری‌های بالقوه استفاده می‌کنید.

سوالات متدوال

سوالات متداول

تحلیل بنیادی یا فاندامنتال چیست؟

تحلیل بنیادی شامل بررسی انتقادی یک کسب و کار در ابتدایی‌ترین یا اساسی‌ترین سطح مالی آن است.

هدف از تحلیل فاندامنتال چیست؟

هدف این تحلیل ارزیابی مدل کسب و کار، صورت‌های مالی، حاشیه سود و سایر شاخص‌های کلیدی برای تعیین وضعیت مالی یک کسب‌وکار و ارزش ذاتی سهام است.

نکته: توجه داشته باشید این مقاله صرفا با هدف راهنمایی و آشنایی نوشته شده و آکادمی ارز دیجیتال ارزتودی مسئولیتی در مقابل تصمیمات افراد یا عواقب مالی آن ندارد.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.