برجام هم شاید نتواند بورس را رونق دهد
یک کارشناس اقتصادی با اشاره به سطح توافق هستهای گفت: سطح برجام مهم است، اگر سطح توافق مثل ۲۰۱۵ باشد واکنش بازار نیز در حد ۲۰۱۵ خواهد بود. اما اگر سطح توافق از آن توافق قبلی پایینتر باشد؛ احتمال میدهم بازار واکنش خاصی نشان ندهد و به انتظار تورم یا افزایش قیمت دلار بنشیند.
«پیام الیاس کردی»، کارشناس بازار سرمایه در گفتگو با خبرنگار پول نیوز در رابطه با هفته گذشته و شرایط بازار سرمایه اظهار داشت: شرایط بازار شرایط بهتری بود، اما هنوز هم در یک کانال نزولی بلندمدت قرار گرفتهایم.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
یعنی اگر کلیت بازار را در نظر بگیریم شرایطمان به طور کلی خوب نیست و ارزش معاملات ما، ارزش بسیار پایینی است. در این شرایط وقتی به بازار نگاه میکنیم نمیتوانیم انتظار خیلی عجیب و غریبی از آن داشته باشیم. در هفتههای گذشته به خاطر اخبار مثبت سیاسی برجام و این که احتمال بیشتری میرفت تا توافق صورت بگیرد، شرایط بورس در صنایعی که برجام در آنها اثر خوبی میگذارد بهتر بود. اما از هفته گذشته وقتی اخبار منفی تزریق میشد که احتمال عدم توافق بیشتر است. شرایط بازار منفی و نزولی شد که شرایط قابلپیشبینی بود.
وی در رابطه با پیشبینی از هفته پیشروی بورسی نیز گفت: به نظر هفته آینده با هفته پیش رو فرق خاصی نخواهد داشت و احتمالا شرایط بورس در هفته آینده نیز به روند نزولی خود ادامه خواهد داد. مگر این که در هفته پیش رو اخبار مثبت سیاسی داشته باشیم. در غیر این صورت با روند نزولی که بازار به خود گرفته و این ارزش معاملات و خروج پول از بازار به نظر میرسد شرایط هفته آینده نیز منفی بوده و جذابیت خاصی را شاهد نباشیم.
بیشتر بخوانید: فساد ۲۰ هزار میلیاردی در صندوقهای سرمایهگذاری
الیاس کردی در مورد این که اگر نتیجه برجام زمان بر باشد چه، خاطرنشان کرد: البته سطح برجام مهم است، اگر سطح توافق مثل ۲۰۱۵ باشد واکنش بازار نیز در حد ۲۰۱۵ خواهد بود. اما اگر سطح توافق از آن توافق قبلی پایینتر باشد؛ احتمال میدهم بازار واکنش خاصی نشان ندهد و به انتظار تورم یا افزایش قیمت دلار بنشیند.
وی در ارتباط با این که چرا بازار و اقتصاد ما به سیاست وابسته است تصریح کرد: این موضوعی طبیعی است. در تمام کشورهای دنیا اقتصاد و سیاست به هم وابستهاند. به همین دلیل رشته اقتصادِ سیاسی تولید شده و تدریس میشود. پس این مورد یک امر کاملا طبیعی است.
امید بستن به برجام بیهوده است | یادمان باشد آلمانیها نیروگاه بوشهر را رها کردند اما روسها آن را تکمیل کردند
رئیس انجمن دوستی ایران و چین با اشاره به گامهای مهم ایران، روسیه و چین در مسیر شکلدهی به یک ائتلاف راهبردی در سطح نظام بینالملل گفت: ما بیش از ۴۰ سال است که غرب را آزمودهایم؛ آنها ثابت کردند که هیچگاه به دوستی برای ایران تبدیل نخواهند شد.
به گزارش همشهری آنلاین، علاءالدین بروجردی رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم با اشاره به سیاست خصمانه آمریکا و همچنین انگلیس در قبال ایران در دهههای اخیر، افزود: اکنون که از چهارمین دهه از عمر جمهوریاسلامی گذر کردهایم، برای همگان به اثبات رسیدهاست که اروپاییها، اگر نگوییم خصمانه، سیاست غیردوستانهای در مواجهه با کشورمان در پیش گرفتهاند؛ موضوعی که در پیش گرفتن راهبرد «نگاه به شرق» را ناگزیر کردهاست.
او با اشاره به گوشهای از رفتارهای غیردوستانه برخی کشورهای اروپایی در قبال جمهوریاسلامی ادامه داد: از طراحی تحریمهای حقوقبشری گرفته تا باز گذاشتن افسار گروهک تروریستی منافقین در غرب، نشاندهنده رویکرد غیردوستانه اروپاییها در قبال ایران است. این درحالیاست که دست این گروهک به خون حدود ۱۷ هزار انسان بیگناه آلوده است و یک گروه تروریستی تمامعیار بهحساب میآید.
بروجردی با بیان اینکه پیشینه غربیها در مواجهه با جمهوریاسلامی ایران بهخوبی گویای این است که اولویت بخشیدن به راهبرد «نگاه به شرق» بر چه اساسی طراحی شدهاست، گفت: با توجه به شرایطی که گفته شد، ایران حتما به فکر گسترش روابط با چین بود؛ کشوری که تاکنون در مواجهه با جمهوریاسلامی سوءنیت سیاسی نداشتهاست. روابط ایران و چین پساز پیروزی انقلاب اسلامی، همواره براساس یک رویه منطقی پیش رفته و ۲ کشور در روابط خود براساس احترام متقابل عمل کردهاند.
اصلاح یک اشتباه راهبردی
رئیس کمیسیون امنیتملی و سیاستخارجی در مجلس دهم گفت: روابط ایران و روسیه نیز در دهههای گذشته همواره روبهگسترش بودهاست. باید یادمان باشد زمانی که آلمانیها پروژه نیروگاه هستهای بوشهر را رها کردند، این روسها بودند که پروژه را دست گرفتند و تکمیل کردند و اکنون هم همکاریهای این حوزه ادامه دارد.
بروجردی ادامه داد: نکته مهم اینجاست که روابط با غرب و چین و روسیه را هرگز نباید در یک کفه ترازو قرار داد. چنین سنجشی یک اشتباه راهبردی محسوب میشود و حتما باید میان آنها تفاوت قائل شویم. این درس و تجربهای است که با گذشت بیشاز ۴ دهه از عمر جمهوریاسلامی آن را آموختهایم. وی با بیان اینکه در شرایط کنونی روسیه و چین بالقوه بهعنوان ۲ متحد راهبردی جمهوریاسلامی بهحساب میآیند، گفت: ما در حوزهها و عرصههای گوناگون میتوانیم شاهد گسترش همکاریها با چین و روسیه باشیم. گسترش مناسبات با این ۲ کشور ثمرات بسیاری برای ما بههمراه خواهد داشت.
بروجردی با بیان اینکه برخلاف اروپاییها، اکنون چین از بزرگترین ظرفیتهای اقتصادی برخوردار است، افزود: اگرچه فعلا چین در رده دوم اقتصاد جهان قرار دارد و جایگاه نخست متعلق به آمریکاست، اما شاهدیم که چین توانسته بخش اعظم فناوریهای نوین غرب را بهسوی خود جذب کند. امروز همه اذعان دارند که برندهای برتر دنیا در چین درحال فعالیت هستند.
وی ادامه داد: چینیها از یکسو فناوری و قدرت اقتصادی دارند و ازسوی دیگر با ما مشکل سیاسی ندارند و زمینه مناسب برای همگرایی روزافزون فراهم است. آنها در حوزههایی مانند فناوریهای حملونقل، هوش مصنوعی و. جزو برترینهای دنیا هستند؛ موضوعی که گسترش مناسبات را ناگزیر کردهاست.
سرنوشت کشور را به برجام گره نزنیم
رئیس انجمن دوستی ایران و چین همچنین با بیان اینکه نباید سرنوشت کشور را با نگاه بورس به تحولات برجامی برجام گره زد، ادامه داد: همانگونه که در گذشته هم به اثبات رسید، امید بستن به برجام و تفاهم با غربیها انتظار بیهودهای است که سرانجام مطلوبی برای ما بههمراه نخواهد داشت.
بروجردی با بیان اینکه در گذشته چندبار حسننیت غربیها را آزمودهایم و دستاورد مثبتی نداشتهایم، افزود: در گذشته پساز امضای برجام شاهد بیمهری دولت به شرکتها و سرمایهگذاران چینی بودیم؛ با وجود اینکه چینیها شرایط مناسبی داشتند، اما مقامهای دولتی وقت آنها را بهنوعی کنار گذاشتند و بهسمت همکاری با شرکتهایی مانند «شل» و «توتال» رفتند که البته سرانجامی هم نداشت و نتیجه آن را دیدیم.
وی ادامه داد: نتیجه این گرایش به شرکتهای غربی این بود که شاهد بودیم با اندک تشری ازسوی دولت آمریکا، آنها کار را رها کردند و رفتند. این موضوع نشان میدهد اعتماد دوباره به آنها یک خطای راهبردی است که دیگر نباید تکرار شود.
بروجردی با تأکید بر اینکه آزموده را آزمودن خطاست، عنوان کرد: چه مذاکرات برجامی که اکنون در جریان است به نتیجه برسد و چه نرسد، انتخاب محوری ما باید گسترش همکاریهای راهبردی با کشورهایی مانند چین و روسیه باشد. باید درنظر داشته باشیم که در هر صورت «نگاه به شرق» باید انتخاب نخست جمهوریاسلامی در عرصه معادلات جهانی باشد.
پایان هژمونی آمریکایی
رئیس کمیسیون امنیتملی و سیاستخارجی در مجلس دهم با اشاره به جنبههای ضدآمریکایی موجود در ائتلاف راهبردی ایران، روسیه و چین تأکید کرد: در شرایط کنونی و با توجه به تحولات جاری در عرصه جهانی، چین و روسیه عملا با آمریکا درگیر هستند؛ بنابراین درواقع ائتلاف تهران – پکن- مسکو بیش از هرچیز رنگ و بوی ضدآمریکایی و مقابله با هژمونی این کشور در ساختار جهانی را دارد.
بروجردی افزود: درحالیکه تا پیش از این، شاهد سیاست محافظهکارانه چین در قبال تحولات نظام بینالملل بودیم، اما دخالتهای واشنگتن در مسائل داخلی چین و بهویژه در موضوع تایوان، پکن را بهسمت مقابله با هژمونگرایی آمریکا سوق دادهاست؛ موضوعی که در ماههای اخیر نمود ویژهای در محافل سیاسی و رسانهای جهان داشته است.
او با تأکید بر اینکه جهان در حال تغییر و تحولات اساسی است، افزود: اکنون دیگر میتوان گفت که نظام تکقطبی که آمریکا داعیهدار آن است، عملا دیگر وجود ندارد. شاهد بودیم که در عراق با صرف هزینههای کلان و برجا گذاشتن حدود ۴، ۵ هزار کشته مجبور به خروج از این کشور شدند.
بروجردی ادامه داد: آمریکاییها در سوریه، لبنان، افغانستان و حتی یمن با شکستهای سنگینی مواجه شدند؛ بنابراین آنها اکنون دیگر ابرقدرت نظامی دنیا نیستند و هیمنه آنها شکسته است. ازنظر اقتصادی نیز آمریکا درحال افول است.
وی اضافهکرد: با توجه به شرایط پیش گفته، معتقدم باید سیاست «کار با همه» را کنار بگذاریم و بهسمت همکاری با قدرتهای نوظهور جهان مانند چین و روسیه برویم. در پیش گرفتن سیاست متوازن در قبال کشورها نفع چندانی برای ما بههمراه ندارد. روابط ما با جهان که بر مبنای تامین منافع ملی استوار شدهاست، باید تعاملی باشد.
چرا آمریکا علیرغم نیاز به برجام در مذاکرات دمدمیمزاج عمل میکند؟
گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم ـ نوسانات رفتاری و ارسال سیگنالهای متناقض درباره مذاکرات وین را میتوان یکی از اصلیترین مشخصههای عملکرد کشورهای غربی حاضر در این گفتوگوها در ماههای گذشته دانست،
مثلاً ضلع غربی مذاکرات وین ـ و در رأس آنها آمریکا ـ در همان حال که هتل کوبورگ را برای تعطیلات کریسمس ترک میکردند ایران را بابت کندی در پیشرفت گفتوگوها مورد انتقاد قرار داده برای زمان توافق، ضربالاجل میگذاشتند؛ یا در عین اذعان به شکست سیاست «فشار حداکثری» و ادعای کنار گذاشتن آن، عملاً تمامی مؤلفههای آن را بیکموکاست اجرا میکردند.
پروپاگاندای غربی
مصداقهای چنین رفتارهایی فراوانند؛ و تازهترین نمونه آن، تغییر لحن ناگهانی طرفهای غربی درباره نتیجه مذاکرات وین بعد از آغاز درگیریها در اوکراین بود. در حالی که مقامها و رسانههای آمریکا تا قبل از آغاز جنگ معمولاً بر احتمال شکست مذاکرات وین در صورت عدم انجام اقداماتی از سوی ایران تأکید میکردند، بعد از جنگ بهناگاه پیامهایشان را بیشتر بر این محور متمرکز کردند که متن توافق آماده است و طی چند روز آینده میتواند امضا شود.
هرچند این تغییر لحن میتوانست از پیشرفتهای واقعی در مسائل محل بحث در وین هم انعکاس گرفته باشد اما در نظر گرفتن این نکته که مواضع جدید کشورهای غربی علیرغم حل نشدن چندین گره مهم در مذاکرات صورت میگرفت، این احتمال را که خوشبینی جدید غربیها از عوامل و متغیرهای دیگری نشئت میگرفت تقویت میکرد.
قطعه بعدی این پازل که تصویر روشنتری از نیت احتمالی غربیها ارائه کرد زمانی پیدا شد که «سرگئی لاوروف»، وزیر امور خارجه روسیه خواستار اخذ تضمینهایی برای عدم تحریم همکاریهای روسیه با ایران بعد از نهایی شدن سند وین شد، از اینجا به بعد، محور پیامرسانیهای طرفهای غربی بهویژه آمریکا بر این قرار گرفت که متن توافق، نهایی شده و بهروی میز قرار گرفته است و رسیدن به نتیجه در گروی اتخاذ تصمیمگیری سیاسی از سوی تهران و مسکو است.
در واقع، طرفهای غربی از آنجا که پیشبینی میکردند روسیه با توجه به تحریمهای اعمالشده علیه این کشور ممکن است سؤالات و مسائلی را درباره نحوه همکاریها پس از توافق وین مطرح کند پیشدستی کرده و با القای این گزاره که همه مسائل توافق نهایی شدهاند زمینه را برای به حاشیه بردن مسئولیت کشورهای غربی فراهم کرده بودند.
با آنکه بدیهی بود که ماجرای تحریمهای روسیه و درخواست مسکو برای عدم تحریم همکاریهایش با ایران میتوانست به پیچیدگیهای مذاکرات وین اضافه کند اما نگاه بورس به تحولات برجامی بهخلاف تبلیغات کشورهای غربی مسئله درخواست روسیه نه تنها موضوع باقیمانده روی میز بود و نه نخستین گرهی که باید گشوده میشد.
در همین راستا روز پنجشنبه خبرگزاری تسنیم بهنقل از منابع آگاه گزارش داده بود که همچنان سه تا چهار مسئله اصلی و فرعی در مذاکرات باقی ماندهاند که باید حل شوند. این منبع گفت: «در حوزه راستیآزمایی گامهایی برداشته شده است اما راجع به مسئله تضمینها و بهویژه تحریمها همچنان مسائل مهمی روی میز است که طرف غربی باید اقدامات لازم را انجام دهد.»
مضاف بر آن، از برخی شواهد هم اینطور برمیآمد که آمریکاییها هم در روزهای قبلتر با انجام برخی اقدامات و طرح خواستههای جدید پیچیدگیهای جدیدی به گفتوگوها اضافه کرده بودند، بهعنوان مثال، پایگاه میدلایستآی ساعاتی بعد از آنکه مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا وقفه در مذاکرات وین را اعلام کرد گزارش داده بود که طرح خواستههای جدید از سوی آمریکا باعث عصبانیت و شگفتی تیم ایران شده است.
مطالبات جدید آمریکا مسئلهای بود که در گفتوگوی تلفنی میان «حسین امیرعبداللهیان»، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران و «جوزپ بورل»، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در روز 19 اسفند هم مورد اشاره قرار گرفت. عبداللهیان در آن تماس تلفنی تصریح کرده بود «طرح برخی درخواستهای جدید از سوی آمریکا هیچ گونه توجیه منطقی نداشته و با مواضع این کشور در مورد دستیابی سریع به توافق در تناقض است.»
دلیل چنین رفتارهایی از سوی هیئت آمریکایی، آن هم در شرایطی که شواهد متعددی گواه میدهند که آمریکا بهدلیل نداشتن هیچ راهکار جایگزین بهجای برجام بسیار بیشتر از همه طرفها خواستار توافق در وین است، چیست؟ پاسخ به این سؤال را باید تا حد زیادی در نوع نگاه دولت جو بایدن به برجام و هدفهایی که دولت آمریکا برای رسیدن به آنها از طریق این توافق برنامهریزی کرده جست. برای توضیح درباره این نگاه و اهداف آمریکا از برجام لازم است قدری به عقب برگردیم؛ یعنی سال 2015 که برجام در دولت «باراک اوباما ت جو بایدن» بر مبنای فلسفه و نگاه راهبردی خاصی شکل گرفت.
مانور تحریمی
هنگامی که توافق برجام در سال 2015 میان ایران و قدرتهای جهانی منعقد شد دولت آمریکا بهصراحت اعلام میکرد که هدفش از برجام متوقف به این توافق نیست بلکه قصد دارد آن را بهعنوان ابزاری برای تنظیم رفتار جمهوری اسلامی ایران بهکار بگیرد. دولت «باراک اوباما» که برجام در دولت او معماری شد، بهطور مشخص اعلام میکرد که محدود کردن برنامههای موشکی و منطقهای ایران، هدفهایی نهایی هستند که برجام قرار است بهعنوان سکویی برای رسیدن به آنها عمل کند.
نیل به چنین هدفی، به در پیش گرفتن سیاستهای خاصی از سوی دولت آمریکا و بهویژه، به سبک خاصی از مانور با ابزار تحریم نیاز داشت، به این صورت که رفع تحریمها نباید بهگونهای صورت میگرفت که به عادیسازی تجارت با ایران و انتفاع اقتصادی کامل ایران منجر میشد.
اصطلاح «شیرینیهای آدامسی» که برخی از تحلیلگران برای توضیح درباره نوع رفتار آمریکا در رفع تحریمها علیه ایران بعد از اجرای برجام بهکار گرفتند در واقع ناظر به همین نوع سیاست آمریکا در قبال تحریمها بود. مطابق این تاکتیک، رفع تحریمها باید به شیرینیهای زودگذر و موقتی مانند آزادسازی بخش اندکی از داراییهای ایران و یا خرید چند هواپیما محدود میشد، اما هرگاه تهران در جستوجوی دائمی کردن آن تجارب شیرین برمیآمد باید از او تغییر رفتار در حوزههای دیگر خواسته میشد.
ایجاد هراس در بانکها درباره انجام تراکنشهای مربوط به ایران، تمدید 10ساله «قانون تحریمهای ایران»، امضای قانون ویزا برای هراساندن تجار از ورود به ایران و گره زدن انتفاع اقتصادی ایران به مسائل غیرهستهای تنها بخشی از اقداماتی بود که در دوران ریاستجمهوری «باراک اوباما» برای ایجاد هراس در فضای بینالمللی از تجارت با ایران و محدود کردن منافع اقتصادی ایران انجام شد.
این نوع استفاده از تحریم هم بهاقتضای برخی ویژگیهای خود تحریمها صورت میگرفت و هم بهاقتضای راهبرد کلی آمریکا در قبال ایران، مثلاً یک ویژگی ابزار تحریم که چنین رویکردی را میطلبید این بود که تحریمها ذاتاً اثراتشان را بهمرور زمان از دست میدهند و هیچگاه نمیتوان از آنها بدون آنکه بخش زیادی از کارکردشان را از دست بدهند علیه کشورهای هدف استفاده کرد.
اوباما بارها به منتقدانی که به او بابت کاستن از فشار تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران خرده میگرفتند توضیح میداد که "تحریم سلاحی نیست که تا ابد کارگر باشد و با گذشت زمان دچار سیر افولی میشود، بنابراین باید آنها را بهتناسب رفتار طرف مقابل بالا و پایین کرد و تا زمانی که فشار آنها پابرجاست آنها را از طریق مذاکره به امتیاز تبدیل کرد"، مثلاً او در مصاحبهای در تاریخ 5 اوت 2015 اذعان کرده بود که تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران قابل ادامه نبودهاند و لازم بوده که آمریکا آنها را بهازای ایجاد پارهای تغییرات در رفتارهای هستهای ایران کاهش دهد تا تحریم قابلیت سلاحبودنش را از دست ندهد.
درباره ویژگیهای تحریمها و روش استفاده دولت آمریکا از آنها برای تغییر رفتار کشورهای هدف در کتاب «ریچارد نفیو» بهنام «هنر تحریمها» توضیحات بیشتری ارائه شده است. نفیو که از او بهعنوان یکی از اصلیترین طراحان تحریمها علیه ایران یاد میشود در آن کتاب بر اینکه تحریمها باید بهگونهای بهکار گرفته شوند که قابلیت «افزایش تدریجی» داشته باشند تأکید میکند. از توضیحات نفیو در آن کتاب و در مقالههای دیگر او چنین برمیآید که هیچ چیز بهاندازه «تحریم حداکثری»، ابزار تحریم را مستهلک و فرسوده و دست آمریکا را از گزینههای لازم در برابر رفتارهای «طرفهای متخاصم» تهی نمیکند زیرا اقتصاد کشور هدف با تحریم سازگار میشود و آمریکا، پس از آن نمیتواند برای اخذ رفتار مطلوب از طرف مقابل به تهدید به تحریم متوسل شود.
جدا از ویژگیهای تحریمها، سبک خاص آمریکا در رفع تحریم علیه ایران از راهبرد کلان آمریکا در قبال ایران هم نشئت گرفته بود. از منظر نظام حاکمیتی آمریکا چنانچه تحریمها علیه ایران بهطور کامل لغو میشد جمهوری اسلامی از مذاکره در پروندههای دیگر بینیاز میشد و یا اینکه، سرازیر شدن پول زیاد به اقتصاد ایران در نتیجه برداشتن تحریمها میتوانست قدرت تهران در زمینههای موشکی و منطقهای را چنان بالا ببرد که یا کشور را از مذاکرات هدفگذاریشده بعدی بینیاز کند و یا دستش را بهشدت در آن گفتوگوهای مفروض بالا ببرد.
فشار هوشمند
«جو بایدن» در شرایطی وارد کاخ سفید شد که دولت سلف او، «دونالد ترامپ» با بیاعتنایی به هشدارهای تمامی کارشناسان رویکرد «فشار حداکثری» علیه ایران را در پیش گرفت و عملاً نهفقط قابلیت اثرگذاری تحریمها علیه ایران بلکه جایگاه آمریکا را در نظم تجارت جهانی که پشتوانه اصلی تحریمها هستند به خطر انداخته بود. وزارت خزانهداری دولت بایدن در یک گزارش ارزیابی در اکتبر 2021 به آغاز روند کند شدن تحریمها اذعان کرده و نوشته بود که حتی برخی از متحدان آمریکا هم کاهش استفاده از دلار در تراکنشهای بینالمللی و کاهش عبور از نظام مالی آمریکا را شروع کردهاند.
وزارت خزانهداری آمریکا برای حل این معضل پیشنهاد کرده بود که لازم است «دولت آمریکا روشهای عملیاتی را که زیربنای بهکارگیری تحریمها هستند نوسازی و اصلاح کند. اعمال چنین تغییراتی برای همساز شدن با معماری مالی جهان که اثرات عمیقی بر کارآیی تحریمهای مالی آمریکا دارند ضروری است.»، بهطور خلاصه، دولت بایدن ضمن اذعان به اینکه تحریمها در حال از دست دادن اثرگذاریشان هستند خواستار آن شده بود که شکلِ بازی با تحریم و فشار بهگونهای عوض شود تا تحریمها کارآیی رو به افول خودشان را مجدداً به دست بیاورند.
برای ایران، پیامد کاسته شدن از کارآمدی تحریمهای آمریکا این بود که دولت بایدن عملاً قدرت مانور خود در برابر پیشرفتهای برنامه هستهای ایران را نگاه بورس به تحولات برجامی از دست داده بود، به همین جهت بود که بایدن اعلام کرد که قصد دارد بهجای فشار حداکثری سیاست «فشار هوشمند» را علیه ایران در دستور کار قرار دهد.
هرچند دولت بایدن علناً درباره ویژگیهای «فشار هوشمند» توضیح نداده است اما از مجموعه تحولات گفتهشده تاکنون و رفتارهای آمریکا در قبال ایران میتوان استنباط کرد که یکی از مهمترین جنبههای چنین راهبردی را بازی با عنصر تحریمها در جهت بازسازی آن و جلوگیری از کند شدن اثرگذاری آنها تشکیل میدهد.
مقصدی که قرار است فشار هوشمند، دولت بایدن را به آن رهنمون کند همان مقصد اعلامشده از سوی اوباما است؛ آوردن ایران پای میز مذاکره برای توافقهای جدیدی که بتواند در نهایت به محدودسازی مؤلفههای قدرت جمهوری اسلامی در زمینههای موشکی و منطقهای منتهی شود، در واقع، مقامهای دولت بایدن بارها در اظهارات علنیشان این را اعلام کردهاند قصدشان از بازگشت به برجام، همسو شدن با متحدان اروپایی آمریکا برای حرکت بهسمت «توافقی قویتر و طولانی» است.
آمریکا بهخصوص در جریان مذاکرات وین رفتارهایش را حول محور این اصل سازماندهی کرده است که تنظیم هر پدیده مرتبط با مذاکرات (اعم از زمان آغاز و پایان گفتوگوها، اقدامات و موضعگیریها در قبال ایران، ابراز خوشبینی یا بدبینی درباره مذاکرات، نقشهراه رفع تحریمها در آینده، اثرگذاری هر تحول جهانی بر مسائل وین و. ) باید بهگونهای باشد که سوئیچ روشن و خاموش کردن تحریمها را در اختیار آمریکا قرار دهد نه ایران؛ تا واشنگتن بتواند از طریق تنظیم فشار تحریمها، رفتار ایران را مطابق با اهداف خودش تنظیم کند.
بنابراین طبیعی است در مذاکرات وین هم هرگاه آمریکا احساس کرده است ورودش به برجام بهگونهای خواهد بود که میتواند در اصل فوق خلل وارد کند در احیای توافق کارشکنی کرده و به جنگ رسانهای ـ روانی برای مقصرنمایی طرفهای دیگر روی آورده است. اینکه آمریکا در حین جاری بودن مذاکرات وین چندین بار تیمهایی را روانه چین کرده است تا بتواند جلوی فروش نفت ایران را بگیرد و یا این را که در حین مذاکرات به توقیف نفتکشهای ایران روی آورده است هم میتوان در همین بستر دید و تحلیل کرد.
نوسانات رفتاری آمریکا در مذاکرات وین بعد از حمله روسیه به اوکراین را نیز میتوان بر اساس همین اصل تحلیل کرد.
تحولات اوکراین و مذاکرات وین
از منظر آمریکا، تحولات اوکراین و افزایش قیمت نفت خام در بازارهای جهانی رویدادی است که باعث دست برتر ایران در مذاکرات میشود. ایالات متحده بهدلایلی که شرح آن در بالا رفت نمیخواهد در چنین شرایطی توافق نهایی شود بلکه ترجیح میدهد قبل از توافق در وین موازنه داده و ستانده را بهنفع خود و بهضرر ایران تغییر دهد.
هرچند آمریکا برای تنظیم قیمت انرژی در بازارهای جهانی روی نفت ایران حساب باز کرده است اما بهنظر میرسد ترجیح واشنگتن در زمان حاضر آن است که برای جلوگیری از سرازیر شدن ثروت به ایران در شرایط کنونی، تا آنجا که میتواند ابتدا بهکمک نفت ونزوئلا یا عربستان سعودی تا اندازهای در بازار انرژی ثبات حاصل کند و سپس وارد توافق با ایران شود. (این البته ایدهآلترین اتفاق برای آمریکا است، اما باید دید دولت بایدن تا چهاندازه با توجه به مسائل مختلف از جمله تحولات جنگ اوکراین در رسیدن به آن موفق خواهد شد.)
در روزهای گذشته، مقامهای کاخ سفید هم بارها به این مسئله اشاره کردهاند که اولویت اصلی آمریکا در احیای برجام تأمین نیازهای انرژی نیست. جن ساکی، سخنگوی کاخ سفید در نشست خبری هفته گذشته در پاسخ به این سؤالی در همین باره گفت: «حیاتیترین و مهمترین دلیلی که ما در حال انجام این رایزنیها با ایران و شریکانمان در 1+5 هستیم این است که نگرانیها درباره برنامه هستهای ایران را برطرف کنیم. رایزنی درباره نفت بخشی از این مذاکرات است اما دلیل اصلی ما از انجام این مذاکرات جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح اتمی است.»
هرچند آمریکا به برجام نیاز دارد اما بهنظر میرسد ورود به توافقی را هم که با ایجاد انتفاع اقتصادی برای ایران امکان مانور با سلاح تحریم را از واشنگتن سلب میکند بهصلاح نمیداند، این دستکم یکی از دلایل تردید آمریکاییها در ماههای گذشته برای توافق در وین بوده است.
با این حال، تصمیمگیری آمریکا در قبال مذاکرات وین تنها بر اساس ایدهآلهای مطلوب این کشور انجام نخواهد شد. در مان حاضر بر همکنش پیچیده متغیرهای بسیار متعددی اعم از وضعیت بازار انرژی، جنگ اوکراین، سیاستها و منافع دائماً در حال تغییر هریک از بازیگران و. بر تصمیمگیری هریک از طرفها در میز مذاکرات اثرگذار است و باید دید آمریکا سرانجام در چه شرایطی چه تصمیمی خواهد گرفت.
نگاه نگران بورس به برجام و ترامپ
تعطیلات بازارهای چین باعثشده تا نوسان قیمت مواد خام نیز محدود باشد و عملا تا میانه این هفته انتظار تغییر خاصی در این متغیر مهم موثر بر وضعیت بورس وجود نداشته باشد. به این ترتیب فضای رکود و انتظار احتمالا این هفته نیز در بازار سهام غالب خواهد بود.
عقبنشینی برجامیان
در بین صنایع بورسی، عملکرد برخی گروهها در دو سال اخیر همبستگی بیشتری را با تحولات حوزه سیاست خارجی از خود نشان داده است. در این میان، شاید بیشترین همبستگی را بتوان در گروه خودرو مشاهده کرد که بلافاصله بعد از اجرای توافق هستهای در زمستان ۹۴ رشد خیرهکننده ۲۰۰ درصدی را به نمایش گذاشت.از آن برهه تاکنون، فراز و نشیب خودروسازان زیاد بوده است اما همزمان با تعدیل انتظارات از گشایشهای خارجی، برآیند کلی حرکت سهام این صنعت در جهت نزولی بوده که نهایتا افت شدید حدود ۴۰ درصدی را در مدت ۱۸ ماه رقم زده است. اخیرا نیز با مشخص شدن امکان برخورد برجام به هوای نامساعد، این گروه پیشتاز عقبنشینی تقاضا و افت روزانه قیمتها شده است.
در همین راستا، هفته گذشته با افزایش نااطمینانی سیاسی، کاهش نسبتا قابلتوجه ۴ درصدی در شاخص خودرو رقم خورد تا شاخص این صنعت بار دیگر تقریبا در نقطه صفر بازدهی نسبت به آغاز سال قرار گیرد. با عنایت به وضعیت خودروسازان به لحاظ نیاز به نقدینگی جدید و نوسازی تکنولوژی که نیازمند همکاری طرف خارجی است، بهنظر میرسد واکنش اخیر نشانهای از محتاط شدن سرمایهگذاران این گروه نسبت به امکان تحقق گشایشهای آتی باشد. در همین حال، سایر صنایع مرتبط با تحولات خارجی شامل شرکتهای مالی و بانکها نیز در این هفته وضعیت مساعدی نداشتند و روند ضعیف داد و ستد این سهام همسو با کلیت بازار قابل رصد بود.
استقبال از تازهواردها
در حالی که فضای کلی بازار بار دیگر به شرایط رکود بازگشته است، استقبال خریداران از سهام شرکتهای تازه وارد کماکان قابلتوجه است. نمونه بارز این روند در معاملات سهام دو شرکت تولیدی چدن سازان و هایوب قابل مشاهده است تا جایی که سهام آن ها نه تنها بازدهی بسیار مطلوب ۵۰ درصدی را برای سرمایهگذاران اولیه خود رقم زدهاند، بلکه در برخی روزهای معاملاتی در مهر ماه نیز تا ۵۰ درصد ارزش داد و ستدهای کل بورس را به خود اختصاص دادهاند.
ورود شرکتهای جدید با گستردهکردن گزینههای سرمایهگذاری عملا امکان تنوع بخشی به سبد سرمایهگذاران در بازار سرمایه را فراهم میکند و به طور غیرمستقیم در جذب منابع جدید و بهبود نقدشوندگی کل بازار اثری مثبت دارد. به این ترتیب، بهرغم رکود کلی بازار، باید روند اخیر پذیرش و عرضه شرکتهای جدید در بورس و فرابورس را به فال نیک گرفت و آن را گامی در جهت توسعه کمی و کیفی بازار سرمایه تلقی کرد.
در همین راستا، مدیر پذیرش بورس اخیرا از آماده بودن ۴۰ شرکت برای ورود به بورس خبر داده است که ۹ مورد از آنها آماده عرضه هستند. نکته جالب توجه در این میان حضور شرکتهایی از صنایع جدید و کمتر شناخته شده از قبیل شرکتهای فعال در زمینه تامین سرمایه، اینترنت، هلدینگهای تخصصی و برق است که حضور آن ها بهطور حتم میتواند به افزایش عمق و تنوع بخشی بازار سرمایه کشور کمک کنند.
پیام نخستین تلاش اقتصادی ترامپ به بازارها
بسیاری از تحلیلگران و ناظران صحنه بینالمللی از اشاره به هرگونه دستاورد ملموس از سوی دونالد ترامپ در نخستین سال استقرار وی در کاخ سفید ناتوان هستند. واقعیت این است که تمرکز مستاجر جدید کاخ سفید در این دوره بیش از آنکه بر جنبه ایجابی متمرکز باشد، بر جنبه سلبی و نفی اقدامات گذشته تمرکز داشته است. از همینرو اقداماتی نظیر خروج از معاهدات بینالمللی و نیز تلاش برای نفی دستاوردهای رئیس جمهوری قبلی به صورت گسترده از سوی وی پیگیری شده است. این روند به باور بسیاری از کارشناسان موجب شده تا میزان محبوبیت نه فقط شخص رئیسجمهوری بلکه حزب جمهوریخواه نزد رایدهندگان آمریکایی در معرض تزلزل قرار گیرد. شاید از همین روست که ترامپ با عجله خاصی برنامه کاهش مالیات که قاعدتا باید در چند جلد و با جزئیات تنظیم میشد را تنها در ۹صفحه اعلام کرده است؛ برنامهای که کاهش گسترده مالیات در سطح شرکتی (از ۳۵ به ۲۰ درصد) و نیز اشخاص را دربرمیگیرد.
درخصوص آثار اجرای این لایحه اجماعنظر وجود ندارد اما برخی محافل کارشناسی از جمله دفتر فراحزبی بودجه کنگره اثر این اقدام را در ۱۰سال آینده افزایش حداقل ۲۰۰ میلیارد دلاری کسری بودجه سالانه آمریکا عنوان میکنند؛ وضعیتی که ذخامت کسری سالانه حدود ۵۰۰ میلیارد دلاری بودجه آمریکا را حادتر میکند. اثر گستردهتر این مساله برای بازارهای جهانی عبارت از فشار بر قیمت اوراق بدهی و افزایش احتمالی بازدهی آن هاست. از همینرو میتوان گفت در صورتی که کنگره آمریکا هم نسخه فعلی بودجه را تایید کند (که البته با توجه به اکثریت شکننده جمهوری خواهان در سنا با تردیدهای جدی رو به روست) احتمال تلاطم ناشی از تغییر پارادایم در بازارها و اقتصاد جهانی که به شدت به نرخهای پایین بهره معتاد شده است، در افق میان مدت وجود دارد.
اثر برجام بر نفت ایران؛ احیای توافق هستهای چه معنایی را به دنبال دارد؟
بازارهای جهانی نفت در انتظار توافق هستهای ایران
مذاکرات برجام و احیای توافق هستهای ایران، همچنان مبهم است. اما این مسئله از آن جهت برای بازار جهانی نفت اهمیت دارد که احیای برجام میتواند بر صادرات نفت ایران به بازارهای جهانی اثر بگذارد. در صورتی که این اتفاق رخ دهد، ایران میتواند اوپک را برای تامین ذخایر مازاد، امیدوار کند. این مقاله از اخبار بورس نگاهی به وضعیت صادرات نفت ایران در نگاه بورس به تحولات برجامی صورت احیای توافق هستهای دارد و گمانهزنیهای کارشناسان را در این زمینه بررسی میکند.
دیدگاه رئیس اوپک
مخاطرات بازارهای جهانی نفت در سال جاری، همچنان پابرجاست. هیثم الغیس (Haitham Al-Ghais) رئیس جدید اوپک تقاضا را انعطافپذیر میبیند و همچنان مشکل کمبود ظرفیت مازاد تولید را مبحثی جدی میداند که میتواند وضعیت خطرناکی را رقم بزند. او معتقد است نگرانیهایی که بابت کاهش تقاضا در چین و سایر نقاط جهان وجود داشت و کاهش ۱۶ درصدی بهای نفت را در ماه جاری رقم زد، اغراقآمیز بوده است. کمبود عرضه مازاد مشکل مهمی است که او همواره به آن اشاره دارد.
آنچه از ظواهر پیداست این است که در میانهی رشد کند اقتصاد چین و کاهش رانندگی در فصل تعطیلات آمریکا، قیمت نفت کم شد و تقاضا نیز کاهش یافت. اما آنچه رئیس اوپک میبینید این است که تقاضای جهانی همزمان با اتمام قرنطیه چین، افزایش پیدا خواهد شد. در آن زمان است که کمبود ذخایر مازاد خودنمایی میکند.
کاهش قیمت نفت در این هفته، با نشانههایی که از احتمال احیای توافق هستهای خبر میداد، تشدید شد. احیای مجدد برجام میتواند اثر تحریمهای آمریکا را بر تجارت نفت ایران کمرنگ کند. آژانس بینالمللی انرژی تخمین میزند که طی شش ماه بعد از توافق، تهران میتواند تولید خود را حدود ۱.۳ میلیون بشکه نفت در روز افزایش دهد. همچنین میتواند تا قبل از انتهای سال، این رقم را به میزان صدها هزار بشکه نفت در روز افزایش بدهد تا بلکه مرهمی باشد بر جراحت ناشی از تهاجم روسیه به اوکراین.
بنا بر حرفهای رئیس اوپک، رونق تقاضا به اندازهای است که بازارهای جهانی هرگونه ذخایر مازاد جمهوری اسلامی ایران را جذب کند. البته به این شرط که نفت به صورت مسئولانه و تدریجی آزاد شود. او معتقد است که هنوز نمیتوان فهمید که ائتلاف اوپک پلاس در نشست ۵ سپتامبر چه تصمیمی را خواهد گرفت. این گردهمایی به صورت حضوری در وین انجام خواهد شد.
نفت ایران در جام برجام
ما مدتهاست چشممان را به برجام دوختهایم و خبرهای ضد و نقیضش را بارها شنیدهایم. اما این بار نه فقط ما، که دنیا هم منتظر است تا ببیند فرجام برجام چه خواهد شد. شرایط پیچیدهی اقتصادی عوامل زیادی را به هم مرتبط کرده است. به طوری که آخرین تلاشهایی غرب برای احیای توافق هستهای ایران، انتظار تزریق میلیونها بشکه نفت به بازارهای جهانی را پررنگتر کرده است. اگر بازگشت اخیر تهران به مذاکرات را نشانهای از این امر بدانیم، این بار ممکن است این اتفاق سریع رخ بدهد.
پس از توافق سال ۲۱۰۵، تحریمها کم شد. در آن زمان بازسازی تولید نفت خام ایران سریعتر از پیشبینیها صورت گرفت. همین امر میتواند این امید را زنده کند که این شاهکار بار دیگر هم تکرار شود. خلیج فارس حدود ۱۰۰ میلیون بشکه ذخایر نفت خام و میعانات گازی دارد که در صورت توافق، میتواند تقریبا بدون معطلی در بازار عرضه شود.
این هفته تهران به پیشنهاد «نهایی» برای احیای مجدد توافق سال ۲۰۱۵ پاسخ داده است. حالا اتحادیه اروپا هم دارد با آمریکا مشورت میکند تا راهی برای این توافق بیابند. طرح مذکور به نوعی آخرین امید برای نجات این توافق از برزخ تعلیق است. ایران باید بپذیرد که فعالیتهای هستهای خود را محدود کند و در ازای آن از امتیاز کاهش تحریمها به ویژه روی نفت برخوردار شود.
چشمانداز بازگشت سریع نفت ایران موجب شد که قیمت نفت خام برنت همچنان زیر ۱۰۰ دلار در هر بشکه در این ماه باقی بماند. این همان سطحی است که از زمان آغاز جنگ اوکراین در فوریه، اغلب از آن فراتر رفته است.
ظرفیت نفت ایران
ایمان ناصری، مدیر عامل مشاوران انرژی FGE مستقر در دبی از ۱۰۰ میلیون بشکه نفت ذخیرهشده خبر داد. از این میزان، ۴۰ تا ۴۵ میلیون بشکه نفت خام است و باقی میعانات. یعنی نفت سبکی که همراه با گاز پمپاژ میشود. او گفت که ایران میتواند ظرف مدت سه ماه بعد از کاهش تحریمها، ۹۰۰ هزار بشکه در روز به تولیداتش اضافه کند و ظرف شش ماه، این رقم را به نزدیکیهای ظرفیت کاملش یعنی ۳.۷ میلیون بشکه در روز برساند.
البته باید به مسائل مربوط به ارسال، تنظیم قراردادها، کشتیها، بیمه و مهمتر از همه احیای میادین نفتی خاموش هم توجه کرد. با اینهمه ایران در طول مدتی که دیگر در تجارت جهانی جایی نداشته است، بسیاری از روابط مهم خود را با مشتریانش حفظ کرده است.
دادههای بلومبرگ نشان میدهد که ایران در حال حاضر چیزی در حدود ۲.۵ میلیون بشکه نفت خام در روز تولید میکند. بعد از معاهدهی ۲۰۱۵، تقریبا سه ماه طول کشید تا ۷۰۰ هزار بشکه در روز تولید کند. یک سال هم زمان برد تا مجددا به ظرفیت تولید کامل دست پیدا کند.
سرعت بازگشت مجدد نفت ایران، با توجه به احیای تقاضا برای سوخت پس از همهگیری، اجتناب خریداران از معامله با روسیه و بسیاری از کشورهای همراه در اوپک پلاس که به دنبال افزایش تولید هستند، از نزدیک زیر ذرهبین قرار خواهد گرفت.
تقریبا ۱۸ ماه از گفتگو با قدرتهای جهانی میگذارد. دلیلش هم اختلافات سیاسی نگاه بورس به تحولات برجامی درباره تحریمهای تروریسم، درخواستهای ایران برای تضمین عدم نقض مجدد توافق از جانب آمریکا، جنگ روسیه در اوکراین و بازبینیهای هستهای بود. هرچند احیای برجام هنوز قطعی نشده است اما میتوان اثر آن را از همین حالابر نفت ایران و بازارهای جهانی دید.
نگاه گلدمن ساکس به توافق
بیایید آن روی سکه را هم ببینیم. گلدمن ساکس نگاه متفاوتتری به مسئلهی احیای برجام دارد. مطابق گفتههای گلدمن ساکس، بعید است که احیای مجدد توافق هستهای میان ایران، آمریکا و اتحادیه اروپا در آیندهی نزدیک محقق شود. حتی اگر هم این اتفاق بیفتد، نفت مازاد تا سال آینده به بازار سرازیر نخواهد شد.
تحلیلگران در یادداشتی در این خصوص نوشتند که بعید است در کوتاهمدت، این مذاکران راهی به بیرون از بنبست پیدا کنند. آنها میگویند حتی اگر پیشرفتی هم در این زمینه حاصل شود، اجرای توافق به صورت مرحلهای خواهد بود که این امر مانع از بازگشت نفت ایران به بازارها تا ابتدای سال آینده خواهد شد.
در روزهای اخیر میتوان تحول در بازار نفت را به خاطر این قضیه به وضوح دید. با در نظر گرفتن این موضوع که در صورت احیای توافق، نفت خام ایران میتواند خارج از سایهی تحریمهای آمریکا راهی به بازار جهانی پیدا کند، شاخص جهانی نفت برنت در میانهی هفته، در کمترین سطح از ماه فوریه بسته شد.
اما موانع و مشکلاتی در این میان وجود دارد. از جمله اینکه ایالات متحده نمیتواند و البته تمایلی هم به ارائهی تضامین مستمر به ایران ندارد. ایران میخواهد مطمئن شود که بار دیگر برجام از جانب آمریکا لغو نخواهد شد. همچنین از آنجا که ایران در حال حاضر حدود یک میلیون بشکه نفت در روز صادر میکند و در مسیر اهداف میان مدت هستهای در حال پیشرفت است، انگیزههای موافقت با احیای توافق، چندان قوی به نظر نمیرسد.
دیدگاه شما